English    Türkçe    فارسی   

6
3805-3854

  • مبتلایان را بدی روزی عطا  ** روز دیگر بیوگان را آن سخا  3805
  • روز دیگر بر علویان مقل  ** با فقیهان فقیر مشتغل 
  • روز دیگر بر تهی‌دستان عام  ** روز دیگر بر گرفتاران وام 
  • شرط او آن بود که کس با زبان  ** زر نخواهد هیچ نگشاید لبان 
  • لیک خامش بر حوالی رهش  ** ایستاده مفلسان دیواروش 
  • هر که کردی ناگهان با لب سال  ** زو نبردی زین گنه یک حبه مال  3810
  • من صمت منکم نجا بد یاسه‌اش  ** خامشان را بود کیسه و کاسه‌اش 
  • نادرا روزی یکی پیری بگفت  ** ده زکاتم که منم با جوع جفت 
  • منع کرد از پیر و پیرش جد گرفت  ** مانده خلق از جد پیر اندر شگفت 
  • گفت بس بی‌شرم پیری ای پدر  ** پیر گفت از من توی بی‌شرم‌تر 
  • کین جهان خوردی و خواهی تو ز طمع  ** کان جهان با این جهان گیری به جمع  3815
  • خنده‌اش آمد مال داد آن پیر را  ** پیر تنها برد آن توفیر را 
  • غیر آن پیر ایچ خواهنده ازو  ** نیم حبه زر ندید و نه تسو 
  • نوبت روز فقیهان ناگهان  ** یک فقیه از حرص آمد در فغان 
  • کرد زاری‌ها بسی چاره نبود  ** گفت هر نوعی نبودش هیچ سود 
  • روز دیگر با رگو پیچید پا  ** ناکس اندر صف قوم مبتلا  3820
  • تخته‌ها بر ساق بست از چپ و راست  ** تا گمان آید که او اشکسته‌پاست 
  • دیدش و بشناختش چیزی نداد  ** روز دیگر رو بپوشید از لباد 
  • هم بدانستش ندادش آن عزیز  ** از گناه و جرم گفتن هیچ چیز 
  • چونک عاجز شد ز صد گونه مکید  ** چون زنان او چادری بر سر کشید 
  • در میان بیوگان رفت و نشست  ** سر فرو افکند و پنهان کرد دست  3825
  • هم شناسیدش ندادش صدقه‌ای  ** در دلش آمد ز حرمان حرقه‌ای 
  • رفت او پیش کفن‌خواهی پگاه  ** که بپیچم در نمد نه پیش راه 
  • هیچ مگشا لب نشین و می‌نگر  ** تا کند صدر جهان اینجا گذر 
  • بوک بیند مرده پندار به ظن  ** زر در اندازد پی وجه کفن 
  • هر چه بدهد نیم آن بدهم به تو  ** هم‌چنان کرد آن فقیر صله‌جو  3830
  • در نمد پیچید و بر راهش نهاد  ** معبر صدر جهان آنجا فتاد 
  • زر در اندازید بر روی نمد  ** دست بیرون کرد از تعجیل خود 
  • تا نگیرد آن کفن‌خواه آن صله  ** تا نهان نکند ازو آن ده‌دله 
  • مرده از زیر نمد بر کرد دست  ** سر برون آمد پی دستش ز پست 
  • گفت با صدر جهان چون بستدم  ** ای ببسته بر من ابواب کرم  3835
  • گفت لیکن تا نمردی ای عنود  ** از جناب من نبردی هیچ جود 
  • سر موتوا قبل موت این بود  ** کز پس مردن غنیمت‌ها رسد 
  • غیر مردن هیچ فرهنگی دگر  ** در نگیرد با خدای ای حیله‌گر 
  • یک عنایت به ز صد گون اجتهاد  ** جهد را خوفست از صد گون فساد 
  • وآن عنایت هست موقوف ممات  ** تجربه کردند این ره را ثقات  3840
  • بلک مرگش بی‌عنایت نیز نیست  ** بی‌عنایت هان و هان جایی مه‌ایست 
  • آن زمرد باشد این افعی پیر  ** بی زمرد کی شود افعی ضریر 
  • حکایت آن دو برادر یکی کوسه و یکی امرد در عزب خانه‌ای خفتند شبی اتفاقا امرد خشت‌ها بر مقعد خود انبار کرد عاقبت دباب دب آورد و آن خشت‌ها را به حیله و نرمی از پس او برداشت کودک بیدار شد به جنگ کی این خشت‌ها کو کجا بردی و چرا بردی او گفت تو این خشت‌ها را چرا نهادی الی آخره 
  • امردی و کوسه‌ای در انجمن  ** آمدند و مجمعی بد در وطن 
  • مشتغل ماندند قوم منتجب  ** روز رفت و شد زمانه ثلث شب 
  • زان عزب‌خانه نرفتند آن دو کس  ** هم بخفتند آن سو از بیم عسس  3845
  • کوسه را بد بر زنخدان چار مو  ** لیک هم‌چون ماه بدرش بود رو 
  • کودک امرد به صورت بود زشت  ** هم نهاد اندر پس کون بیست خشت 
  • لوطیی دب برد شب در انبهی  ** خشتها را نقل کرد آن مشتهی 
  • دست چون بر وی زد او از جا بجست  ** گفت هی تو کیستی ای سگ‌پرست 
  • گفت این سی خشت چون انباشتی  ** گفت تو سی خشت چون بر داشتی  3850
  • کودک بیمارم و از ضعف خود  ** کردم اینجا احتیاط و مرتقد 
  • گفت اگر داری ز رنجوری تفی  ** چون نرفتی جانب دار الشفا 
  • یا به خانه‌ی یک طبیبی مشفقی  ** که گشادی از سقامت مغلقی 
  • گفت آخر من کجا دانم شدن  ** که بهرجا می‌روم من ممتحن