English    Türkçe    فارسی   

6
672-721

  • چون در آمد آن ضریر از در شتاب  ** عایشه بگریخت بهر احتجاب 
  • زانک واقف بود آن خاتون پاک  ** از غیوری رسول رشکناک 
  • هر که زیباتر بود رشکش فزون  ** زانک رشک از ناز خیزد یا بنون 
  • گنده‌پیران شوی را قما دهند  ** چونک از زشتی و پیری آگهند  675
  • چون جمال احمدی در هر دو کون  ** کی بدست ای فر یزدانیش عون 
  • نازهای هر دو کون او را رسد  ** غیرت آن خورشید صدتو را رسد 
  • که در افکندم به کیوان گوی را  ** در کشید ای اختران هم روی را 
  • در شعاع بی‌نظیرم لا شوید  ** ورنه پیش نور نم رسوا شوید 
  • از کرم من هر شبی غایب شوم  ** کی روم الا نمایم که روم  680
  • تا شما بی من شبی خفاش‌وار  ** پر زنان پرید گرد این مطار 
  • هم‌چو طاووسان پری عرضه کنید  ** باز مست و سرکش و معجب شوید 
  • ننگرید آن پای خود را زشت‌ساز  ** هم‌چو چارق کو بود شمع ایاز 
  • رو نمایم صبح بهر گوشمال  ** تا نگردید از منی ز اهل شمال 
  • ترک آن کن که درازست آن سخن  ** نهی کردست از درازی امر کن  685
  • امتحان کردن مصطفی علیه‌السلام عایشه را رضی الله عنها کی چه پنهان می‌شوی پنهان مشو که اعمی ترا نمی‌بیند تا پدید آید کی عایشه رضی الله عنها از ضمیر مصطفی علیه السلام واقف هست یا خود مقلد گفت ظاهرست 
  • گفت پیغامبر برای امتحان  ** او نمی‌بیند ترا کم شو نهان 
  • کرد اشارت عایشه با دستها  ** او نبیند من همی‌بینم ورا 
  • غیرت عقل است بر خوبی روح  ** پر ز تشبیهات و تمثیل این نصوح 
  • با چنین پنهانیی کین روح راست  ** عقل بر وی این چنین رشکین چراست 
  • از که پنهان می‌کنی ای رشک‌خو  ** آنک پوشیدست نورش روی او  690
  • می‌رود بی‌روی‌پوش این آفتاب  ** فرط نور اوست رویش را نقاب 
  • از که پنهان می‌کنی ای رشک‌ور  ** که آفتاب از وی نمی‌بیند اثر 
  • رشک از آن افزون‌ترست اندر تنم  ** کز خودش خواهم که هم پنهان کنم 
  • ز آتش رشک گران آهنگ من  ** با دو چشم و گوش خود در جنگ من 
  • چون چنین رشکیستت ای جان و دل  ** پس دهان بر بند و گفتن را بهل  695
  • ترسم ار خامش کنم آن آفتاب  ** از سوی دیگر بدراند حجاب 
  • در خموشی گفت ما اظهر شود  ** که ز منع آن میل افزون‌تر شود 
  • گر بغرد بحر غره‌ش کف شود  ** جوش احببت بان اعرف شود 
  • حرف گفتن بستن آن روزنست  ** عین اظهار سخن پوشیدنست 
  • بلبلانه نعره زن در روی گل  ** تا کنی مشغولشان از بوی گل  700
  • تا به قل مغشول گردد گوششان  ** سوی روی گل نپرد هوششان 
  • پیش این خورشید کو بس روشنیست  ** در حقیقت هر دلیلی ره‌زنیست 
  • حکایت آن مطرب کی در بزم امیر ترک این غزل آغاز کرد گلی یا سوسنی یا سرو یا ماهی نمی‌دانم ازین آشفته‌ی بی‌دل چه می‌خواهی نمی‌دانم و بانگ بر زدن ترک کی آن بگو کی می‌دانی و جواب مطرب امیر را 
  • مطرب آغازید پیش ترک مست  ** در حجاب نغمه اسرار الست 
  • من ندانم که تو ماهی یا وثن  ** من ندانم تا چه می‌خواهی ز من 
  • می‌ندانم که چه خدمت آرمت  ** تن زنم یا در عبارت آرمت  705
  • این عجب که نیستی از من جدا  ** می‌ندانم من کجاام تو کجا 
  • می‌ندانم که مرا چون می‌کشی  ** گاه در بر گاه در خون می‌کشی 
  • هم‌چنین لب در ندانم باز کرد  ** می‌ندانم می‌ندانم ساز کرد 
  • چون ز حد شد می‌ندانم از شگفت  ** ترک ما را زین حراره دل گرفت 
  • برجهید آن ترک و دبوسی کشید  ** تا علیها بر سر مطرب رسید  710
  • گرز را بگرفت سرهنگی بدست  ** گفت نه مطرب کشی این دم بدست 
  • گفت این تکرار بی حد و مرش  ** کوفت طبعم را بکوبم من سرش 
  • قلتبانا می‌ندانی گه مخور  ** ور همی‌دانی بزن مقصود بر 
  • آن بگو ای گیج که می‌دانیش  ** می‌ندانم می‌ندانم در مکش 
  • من بپرسم کز کجایی هی مری  ** تو بگویی نه ز بلخ و نه از هری  715
  • نه ز بغداد و نه موصل نه طراز  ** در کشی در نی و نی راه دراز 
  • خود بگو من از کجاام باز ره  ** هست تنقیح مناط اینجا بله 
  • یا بپرسیدم چه خوردی ناشتاب  ** تو بگویی نه شراب و نه کباب 
  • نه قدید و نه ثرید و نه عدس  ** آنچ خوردی آن بگو تنها و بس 
  • این سخن‌خایی دراز از بهر چیست  ** گفت مطرب زانک مقصودم خفیست  720
  • می‌رمد اثبات پیش از نفی تو  ** نفی کردم تا بری ز اثبات بو