English    Türkçe    فارسی   

6
744-793

  • جانش را این دم به بالا مسکنیست  ** گر بمیرد روح او را نقل نیست 
  • زانک پیش از مرگ او کردست نقل  ** این بمردن فهم آید نه به عقل  745
  • نقل باشد نه چو نقل جان عام  ** هم‌چو نقلی از مقامی تا مقام 
  • هرکه خواهد که ببیند بر زمین  ** مرده‌ای را می‌رود ظاهر چنین 
  • مر ابوبکر تقی را گو ببین  ** شد ز صدیقی امیرالمحشرین 
  • اندرین نشات نگر صدیق را  ** تا به حشر افزون کنی تصدیق را 
  • پس محمد صد قیامت بود نقد  ** زانک حل شد در فنای حل و عقد  750
  • زاده‌ی ثانیست احمد در جهان  ** صد قیامت بود او اندر عیان 
  • زو قیامت را همی‌پرسیده‌اند  ** ای قیامت تا قیامت راه چند 
  • با زبان حال می‌گفتی بسی  ** که ز محشر حشر را پرسید کسی 
  • بهر این گفت آن رسول خوش‌پیام  ** رمز موتوا قبل موت یا کرام 
  • هم‌چنانک مرده‌ام من قبل موت  ** زان طرف آورده‌ام این صیت و صوت  755
  • پس قیامت شو قیامت را ببین  ** دیدن هر چیز را شرطست این 
  • تا نگردی او ندانی‌اش تمام  ** خواه آن انوار باشد یا ظلام 
  • عقل گردی عقل را دانی کمال  ** عشق گردی عشق را دانی ذبال 
  • گفتمی برهان این دعوی مبین  ** گر بدی ادراک اندر خورد این 
  • هست انجیر این طرف بسیار و خوار  ** گر رسد مرغی قنق انجیرخوار  760
  • در همه عالم اگر مرد و زنند  ** دم به دم در نزع و اندر مردنند 
  • آن سخنشان را وصیتها شمر  ** که پدر گوید در آن دم با پسر 
  • تا بروید عبرت و رحمت بدین  ** تا ببرد بیخ بغض و رشک و کین 
  • تو بدان نیت نگر در اقربا  ** تا ز نزع او بسوزد دل ترا 
  • کل آت آت آن را نقد دان  ** دوست را در نزع و اندر فقد دان  765
  • وز غرضها زین نظر گردد حجاب  ** این غرضها را برون افکن ز جیب 
  • ور نیاری خشک بر عجزی مه‌ایست  ** دانک با عاجز گزیده معجزیست 
  • عجز زنجیریست زنجیرت نهاد  ** چشم در زنجیرنه باید گشاد 
  • پس تضرع کن کای هادی زیست  ** باز بودم بسته گشتم این ز چیست 
  • سخت‌تر افشرده‌ام در شر قدم  ** که لفی خسرم ز قهرت دم به دم  770
  • از نصیحتهای تو کر بوده‌ام  ** بت‌شکن دعوی و بت‌گر بوده‌ام 
  • یاد صنعت فرض‌تر یا یاد مرگ  ** مرگ مانند خزان تو اصل برگ 
  • سالها این مرگ طبلک می‌زند  ** گوش تو بیگاه جنبش می‌کند 
  • گوید اندر نزع از جان آه مرگ  ** این زمان کردت ز خود آگاه مرگ 
  • این گلوی مرگ از نعره گرفت  ** طبل او بشکافت از ضرب شگفت  775
  • در دقایق خویش را در بافتی  ** رمز مردن این زمان در یافتی 
  • تشبیه مغفلی کی عمر ضایع کند و وقت مرگ در آن تنگاتنگ توبه و استغفار کردن گیرد به تعزیت داشتن شیعه‌ی اهل حلب هر سالی در ایام عاشورا به دروازه‌ی انطاکیه و رسیدن غریب شاعر از سفر و پرسیدن کی این غریو چه تعزیه است 
  • روز عاشورا همه اهل حلب  ** باب انطاکیه اندر تا به شب 
  • گرد آید مرد و زن جمعی عظیم  ** ماتم آن خاندان دارد مقیم 
  • ناله و نوحه کنند اندر بکا  ** شیعه عاشورا برای کربلا 
  • بشمرند آن ظلمها و امتحان  ** کز یزید و شمر دید آن خاندان  780
  • نعره‌هاشان می‌رود در ویل و وشت  ** پر همی‌گردد همه صحرا و دشت 
  • یک غریبی شاعری از راه رسید  ** روز عاشورا و آن افغان شنید 
  • شهر را بگذاشت و آن سوی رای کرد  ** قصد جست و جوی آن هیهای کرد 
  • پرس پرسان می‌شد اندر افتقاد  ** چیست این غم بر که این ماتم فتاد 
  • این رئیس زفت باشد که بمرد  ** این چنین مجمع نباشد کار خرد  785
  • نام او و القاب او شرحم دهید  ** که غریبم من شما اهل دهید 
  • چیست نام و پیشه و اوصاف او  ** تا بگویم مرثیه ز الطاف او 
  • مرثیه سازم که مرد شاعرم  ** تا ازینجا برگ و لالنگی برم 
  • آن یکی گفتش که هی دیوانه‌ای  ** تو نه‌ای شیعه عدو خانه‌ای 
  • روز عاشوار نمی‌دانی که هست  ** ماتم جانی که از قرنی بهست  790
  • پیش مومن کی بود این غصه خوار  ** قدر عشق گوش عشق گوشوار 
  • پیش مومن ماتم آن پاک‌روح  ** شهره‌تر باشد ز صد طوفان نوح 
  • نکته گفتن آن شاعر جهت طعن شیعه حلب 
  • گفت آری لیک کو دور یزید  ** کی بدست این غم چه دیر اینجا رسید