English    Türkçe    فارسی   

6
823-872

  • از کجا جوییم علم از ترک علم  ** از کجا جوییم سلم از ترک سلم 
  • از کجا جوییم هست از ترک هست  ** از کجا جوییم سیب از ترک دست 
  • هم تو تانی کرد یا نعم المعین  ** دیده‌ی معدوم‌بین را هست بین  825
  • دیده‌ای کو از عدم آمد پدید  ** ذات هستی را همه معدوم دید 
  • این جهان منتظم محشر شود  ** گر دو دیده مبدل و انور شود 
  • زان نماید این حقایق ناتمام  ** که برین خامان بود فهمش حرام 
  • نعمت جنات خوش بر دوزخمی  ** شد محرم گرچه حق آمد سخی 
  • در دهانش تلخ آید شهد خلد  ** چون نبود از وافیان در عهد خلد  830
  • مر شما را نیز در سوداگری  ** دست کی جنبد چو نبود مشتری 
  • کی نظاره اهل بخریدن بود  ** آن نظاره گول گردیدن بود 
  • پرس پرسان کین به چند و آن به چند  ** از پی تعبیر وقت و ریش‌خند 
  • از ملولی کاله می‌خواهد ز تو  ** نیست آن کس مشتری و کاله‌جو 
  • کاله را صد بار دید و باز داد  ** جامه کی پیمود او پیمود باد  835
  • کو قدوم و کر و فر مشتری  ** کو مزاح گنگلی سرسری 
  • چونک در ملکش نباشد حبه‌ای  ** جز پی گنگل چه جوید جبه‌ای 
  • در تجارت نیستش سرمایه‌ای  ** پس چه شخص زشت او چه سایه‌ای 
  • مایه در بازار این دنیا زرست  ** مایه آنجا عشق و دو چشم ترست 
  • هر که او بی‌مایه‌ی بازار رفت  ** عمر رفت و بازگشت او خام تفت  840
  • هی کجا بودی برادر هیچ جا  ** هی چه پختی بهر خوردن هیچ با 
  • مشتری شو تا بجنبد دست من  ** لعل زاید معدن آبست من 
  • مشتری گرچه که سست و باردست  ** دعوت دین کن که دعوت واردست 
  • باز پران کن حمام روح گیر  ** در ره دعوت طریق نوح گیر 
  • خدمتی می‌کن برای کردگار  ** با قبول و رد خلقانت چه کار  845
  • داستان آن شخص کی بر در سرایی نیم‌شب سحوری می‌زد همسایه او را گفت کی آخر نیم‌شبست سحر نیست و دیگر آنک درین سرا کسی نیست بهر کی می‌زنی و جواب گفتن مطرب او را 
  • آن یکی می‌زد سحوری بر دری  ** درگهی بود و رواق مهتری 
  • نیم‌شب می‌زد سحوری را به جد  ** گفت او را قایلی کای مستمد 
  • اولا وقت سحر زن این سحور  ** نیم‌شب نبود گه این شر و شور 
  • دیگر آنک فهم کن ای بوالهوس  ** که درین خانه درون خود هست کس 
  • کس درینجا نیست جز دیو و پری  ** روزگار خود چه یاوه می‌بری  850
  • بهر گوشی می‌زنی دف گوش کو  ** هوش باید تا بداند هوش کو 
  • گفت گفتی بشنو از چاکر جواب  ** تا نمانی در تحیر و اضطراب 
  • گرچه هست این دم بر تو نیم‌شب  ** نزد من نزدیک شد صبح طرب 
  • هر شکستی پیش من پیروز شد  ** جمله شبها پیش چشمم روز شد 
  • پیش تو خونست آب رود نیل  ** نزد من خون نیست آبست ای نبیل  855
  • در حق تو آهنست آن و رخام  ** پیش داود نبی مومست و رام 
  • پیش تو که بس گرانست و جماد  ** مطربست او پیش داود اوستاد 
  • پیش تو آن سنگ‌ریزه ساکتست  ** پیش احمد او فصیح و قانتست 
  • پیش تو استون مسجد مرده‌ایست  ** پیش احمد عاشقی دل برده‌ایست 
  • جمله اجزای جهان پیش عوام  ** مرده و پیش خدا دانا و رام  860
  • آنچ گفتی کاندرین خانه و سرا  ** نیست کس چون می‌زنی این طبل را 
  • بهر حق این خلق زرها می‌دهند  ** صد اساس خیر و مسجد می‌نهند 
  • مال و تن در راه حج دوردست  ** خوش همی‌بازند چون عشاق مست 
  • هیچ می‌گویند کان خانه تهیست  ** بلک صاحب‌خانه جان مختبیست 
  • پر همی‌بیند سرای دوست را  ** آنک از نور الهستش ضیا  865
  • بس سرای پر ز جمع و انبهی  ** پیش چشم عاقبت‌بینان تهی 
  • هر که را خواهی تو در کعبه بجو  ** تا بروید در زمان او پیش رو 
  • صورتی کو فاخر و عالی بود  ** او ز بیت الله کی خالی بود 
  • او بود حاضر منزه از رتاج  ** باقی مردم برای احتیاج 
  • هیچ می‌گویند کین لبیکها  ** بی‌ندایی می‌کنیم آخر چرا  870
  • بلک توفیقی که لبیک آورد  ** هست هر لحظه ندایی از احد 
  • من ببو دانم که این قصر و سرا  ** بزم جان افتاد و خاکش کیمیا