English    Türkçe    فارسی   

1
1660-1709

  • چون گذشت از سر جهانی را گرفت ** گر جهان ویران کند نبود شگفت‌‌ 1660
  • فعل را در غیب اثرها زادنی است ** و آن موالیدش به حکم خلق نیست‌‌
  • بی‌‌شریکی جمله مخلوق خداست ** آن موالید ار چه نسبتشان به ماست‌‌
  • زید پرانید تیری سوی عمر ** عمر را بگرفت تیرش همچو نمر
  • مدت سالی همی‌‌زایید درد ** دردها را آفریند حق نه مرد
  • زید رامی آن دم ار مرد از وجل ** دردها می‌‌زاید آن جا تا اجل‌‌ 1665
  • ز آن موالید وجع چون مرد او ** زید را ز اول سبب قتال گو
  • آن وجعها را بدو منسوب دار ** گر چه هست آن جمله صنع کردگار
  • همچنین کشت و دم و دام و جماع ** آن موالید است حق را مستطاع‌‌
  • اولیا را هست قدرت از اله ** تیر جسته باز آرندش ز راه‌‌
  • بسته درهای موالید از سبب ** چون پشیمان شد ولی ز آن دست رب‌‌ 1670
  • گفته ناگفته کند از فتح باب ** تا از آن نه سیخ سوزد نه کباب‌‌
  • از همه دلها که آن نکته شنید ** آن سخن را کرد محو و ناپدید
  • گرت برهان باید و حجت مها ** باز خوان من آية أو ننسها
  • آیت أنسوکم ذکری بخوان ** قدرت نسیان نهادنشان بدان‌‌
  • چون به تذکیر و به نسیان قادراند ** بر همه دلهای خلقان قاهراند 1675
  • چون به نسیان بست او راه نظر ** کار نتوان کرد ور باشد هنر
  • خلتم سخریه اهل السمو ** از نبی خوانید تا أنسوکم‌‌
  • صاحب ده پادشاه جسمهاست ** صاحب دل شاه دلهای شماست‌‌
  • فرع دید آمد عمل بی‌‌هیچ شک ** پس نباشد مردم الا مردمک‌‌
  • من تمام این نیارم گفت از آن ** منع می‌‌آید ز صاحب مرکزان‌‌ 1680
  • چون فراموشی خلق و یادشان ** با وی است و او رسد فریادشان‌‌
  • صد هزاران نیک و بد را آن بهی ** می‌‌کند هر شب ز دلهاشان تهی‌‌
  • روز دلها را از آن پر می‌‌کند ** آن صدفها را پر از در می‌‌کند
  • آن همه اندیشه‌‌ی پیشانها ** می‌‌شناسند از هدایت جانها
  • پیشه و فرهنگ تو آید به تو ** تا در اسباب بگشاید به تو 1685
  • پیشه زرگر به آهنگر نشد ** خوی این خوش خو به آن منکر نشد
  • پیشه‌‌ها و خلقها همچون جهیز ** سوی خصم آیند روز رستخیز
  • پیشه‌‌ها و خلقها از بعد خواب ** واپس آید هم به خصم خود شتاب‌‌
  • پیشه‌‌ها و اندیشه‌‌ها در وقت صبح ** هم بدانجا شد که بود آن حسن و قبح‌‌
  • چون کبوترهای پیک از شهرها ** سوی شهر خویش آرد بهرها 1690
  • شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفس و نوحه‌‌ی خواجه بر وی‌‌
  • چون شنید آن مرغ کان طوطی چه کرد ** پس بلرزید اوفتاد و گشت سرد
  • خواجه چون دیدش فتاده همچنین ** بر جهید و زد کله را بر زمین‌‌
  • چون بدین رنگ و بدین حالش بدید ** خواجه بر جست و گریبان را درید
  • گفت ای طوطی خوب خوش حنین ** این چه بودت این چرا گشتی چنین‌‌
  • ای دریغا مرغ خوش آواز من ** ای دریغا هم دم و هم راز من‌‌ 1695
  • ای دریغا مرغ خوش الحان من ** راح روح و روضه و ریحان من‌‌
  • گر سلیمان را چنین مرغی بدی ** کی خود او مشغول آن مرغان شدی‌‌
  • ای دریغا مرغ کارزان یافتم ** زود روی از روی او بر تافتم‌‌
  • ای زبان تو بس زیانی بر وری ** چون تویی گویا چه گویم من ترا
  • ای زبان هم آتش و هم خرمنی ** چند این آتش در این خرمن زنی‌‌ 1700
  • در نهان جان از تو افغان می‌‌کند ** گر چه هر چه گویی‌‌اش آن می‌‌کند
  • ای زبان هم گنج بی‌‌پایان تویی ** ای زبان هم رنج بی‌‌درمان تویی‌‌
  • هم صفیر و خدعه‌‌ی مرغان تویی ** هم انیس وحشت هجران تویی‌‌
  • چند امانم می‌‌دهی ای بی‌‌امان ** ای تو زه کرده به کین من کمان‌‌
  • نک بپرانیده ای مرغ مرا ** در چراگاه ستم کم کن چرا 1705
  • یا جواب من بگو یا داد ده ** یا مرا ز اسباب شادی یاد ده‌‌
  • ای دریغا نور ظلمت سوز من ** ای دریغا صبح روز افروز من‌‌
  • ای دریغا مرغ خوش پرواز من ** ز انتها پریده تا آغاز من‌‌
  • عاشق رنج است نادان تا ابد ** خیز لا أقسم بخوان تا فی کبد