English    Türkçe    فارسی   

1
3364-3413

  • چون بگویم چونی ای محنت کشم ** او بخواهد گفت نیکم یا خوشم‌‌
  • من بگویم شکر چه خوردی ابا ** او بگوید شربتی یا ماشبا 3365
  • من بگویم صحه نوشت کیست آن ** از طبیبان پیش تو گوید فلان‌‌
  • من بگویم بس مبارک پاست او ** چون که او آمد شود کارت نکو
  • پای او را آزمودستیم ما ** هر کجا شد می‌‌شود حاجت روا
  • این جوابات قیاسی راست کرد ** پیش آن رنجور شد آن نیک مرد
  • گفت چونی گفت مردم گفت شکر ** شد از این رنجور پر آزار و نکر 3370
  • کین چه شکر است او مگر با ما بد است ** کر قیاسی کرد و آن کژ آمده ست‌‌
  • بعد از آن گفتش چه خوردی گفت زهر ** گفت نوشت باد افزون گشت قهر
  • بعد از آن گفت از طبیبان کیست او ** کاو همی‌‌آید به چاره پیش تو
  • گفت عزراییل می‌‌آید برو ** گفت پایش بس مبارک شاد شو
  • کر برون آمد بگفت او شادمان ** شکر کش کردم مراعات این زمان‌‌ 3375
  • گفت رنجور این عدوی جان ماست ** ما ندانستیم کاو کان جفاست‌‌
  • خاطر رنجور جویان صد سقط ** تا که پیغامش کند از هر نمط
  • چون کسی کاو خورده باشد آش بد ** می‌‌بشوراند دلش تا قی کند
  • کظم غیظ این است آن را قی مکن ** تا بیابی در جزا شیرین سخن‌‌
  • چون نبودش صبر می‌‌پیچید او ** کاین سگ زن روسپی حیز کو 3380
  • تا بریزم بر وی آن چه گفته بود ** کان زمان شیر ضمیرم خفته بود
  • چون عیادت بهر دل آرامی است ** این عیادت نیست دشمن کامی است‌‌
  • تا ببیند دشمن خود را نزار ** تا بگیرد خاطر زشتش قرار
  • بس کسان کایشان ز طاعت گمره‌‌اند ** دل به رضوان و ثواب آن دهند
  • خود حقیقت معصیت باشد خفی ** بس کدر کان را تو پنداری صفی‌‌ 3385
  • همچو آن کر که همی‌‌پنداشته ست ** کو نکویی کرد و آن بر عکس جست‌‌
  • او نشسته خوش که خدمت کرده‌‌ام ** حق همسایه به جا آورده‌‌ام‌‌
  • بهر خود او آتشی افروخته ست ** در دل رنجور و خود را سوخته ست‌‌
  • فاتقوا النار التی أوقدتم ** إنکم فی المعصیة ازددتم‌‌
  • گفت پیغمبر به یک صاحب ریا ** صل إنک لم تصل یا فتی‌‌ 3390
  • از برای چاره‌‌ی این خوفها ** آمد اندر هر نمازی اهدنا
  • کاین نمازم را میامیز ای خدا ** با نماز ضالین و اهل ریا
  • از قیاسی که بکرد آن کر گزین ** صحبت ده ساله باطل شد بدین‌‌
  • خاصه ای خواجه قیاس حس دون ** اندر آن وحیی که هست از حد فزون‌‌
  • گوش حس تو به حرف ار در خور است ** دان که گوش غیب گیر تو کر است‌‌ 3395
  • اول کسی که در مقابله‌‌ی نص قیاس آورد ابلیس بود
  • اول آن کس کاین قیاسکها نمود ** پیش انوار خدا ابلیس بود
  • گفت نار از خاک بی‌‌شک بهتر است ** من ز نار و او ز خاک اکدر است‌‌
  • پس قیاس فرع بر اصلش کنیم ** او ز ظلمت ما ز نور روشنیم‌‌
  • گفت حق نی بل که لا انساب شد ** زهد و تقوی فضل را محراب شد
  • این نه میراث جهان فانی است ** که به انسابش بیابی جانی است‌‌ 3400
  • بلکه این میراثهای انبیاست ** وارث این جانهای اتقیاست‌‌
  • پور آن بو جهل شد مومن عیان ** پور آن نوح نبی از گمرهان‌‌
  • زاده‌‌ی خاکی منور شد چو ماه ** زاده‌‌ی آتش تویی رو رو سیاه‌‌
  • این قیاسات و تحری روز ابر ** یا به شب مر قبله را کرده ست حبر
  • لیک با خورشید و کعبه پیش رو ** این قیاس و این تحری را مجو 3405
  • کعبه نادیده مکن رو زو متاب ** از قیاس الله أعلم بالصواب‌‌
  • چون صفیری بشنوی از مرغ حق ** ظاهرش را یاد گیری چون سبق‌‌
  • وانگهی از خود قیاساتی کنی ** مر خیال محض را ذاتی کنی‌‌
  • اصطلاحاتی است مر ابدال را ** که نباشد ز آن خبر اقوال را
  • منطق الطیری به صوت آموختی ** صد قیاس و صد هوس افروختی‌‌ 3410
  • همچو آن رنجور دلها از تو خست ** کر به پندار اصابت گشته مست‌‌
  • کاتب آن وحی ز آن آواز مرغ ** برده ظنی کاو بود همباز مرغ‌‌
  • مرغ پری زد مر او را کور کرد ** نک فرو بردش به قعر مرگ و درد