English    Türkçe    فارسی   

2
315-364

  • گوش دار ای احول اینها را به هوش ** داروی دیده بکش از راه گوش‏ 315
  • پس کلام پاک در دلهای کور ** می‏نپاید می‏رود تا اصل نور
  • و آن فسون دیو در دلهای کژ ** می‏رود چون کفش کژ در پای کژ
  • گر چه حکمت را به تکرار آوری ** چون تو نااهلی شود از تو بری‏
  • ور چه بنویسی نشانش می‏کنی ** ور چه می‏لافی بیانش می‏کنی‏
  • او ز تو رو در کشد ای پر ستیز ** بندها را بگسلد وز تو گریز 320
  • ور نخوانی و ببیند سوز تو ** علم باشد مرغ دست‏آموز تو
  • او نپاید پیش هر نااوستا ** همچو طاوسی به خانه‏ی روستا
  • یافتن پادشاه باز را به خانه‏ی کمپیر زن
  • دین نه آن باز است کاو از شه گریخت ** سوی آن کمپیر کاو می‏آرد بیخت‏
  • تا که تتماجی پزد اولاد را ** دید آن باز خوش خوش زاد را
  • پایکش بست و پرش کوتاه کرد ** ناخنش ببرید و قوتش کاه کرد 325
  • گفت نااهلان نکردندت به ساز ** پر فزود از حد و ناخن شد دراز
  • دست هر نااهل بیمارت کند ** سوی مادر آ که تیمارت کند
  • مهر جاهل را چنین دان ای رفیق ** کژ رود جاهل همیشه در طریق‏
  • روز شه در جستجو بی‏گاه شد ** سوی آن کمپیر و آن خرگاه شد
  • دید ناگه باز را در دود و گرد ** شه بر او بگریست زار و نوحه کرد 330
  • گفت هر چند این جز ای کار تست ** که نباشی در وفای ما درست‏
  • چون کنی از خلد زی دوزخ فرار ** غافل از لا یستوی اصحاب نار
  • این سزای آن که از شاه خبیر ** خیره بگریزد به خانه‏ی گنده پیر
  • باز می‏مالید پر بر دست شاه ** بی‏زبان می‏گفت من کردم گناه‏
  • پس کجا زارد کجا نالد لئیم ** گر تو نپذیری بجز نیک ای کریم‏ 335
  • لطف شه جان را جنایت جو کند ** ز آنکه شه هر زشت را نیکو کند
  • رو مکن زشتی که نیکیهای ما ** زشت آمد پیش آن زیبای ما
  • خدمت خود را سزا پنداشتی ** تو لوای جرم از آن افراشتی‏
  • چون ترا ذکر و دعا دستور شد ** ز آن دعاکردن دلت مغرور شد
  • هم سخن دیدی تو خود را با خدا ** ای بسا کاو زین گمان افتد جدا 340
  • گر چه با تو شه نشیند بر زمین ** خویشتن بشناس و نیکوتر نشین‏
  • باز گفت ای شه پشیمان می‏شوم ** توبه کردم نو مسلمان می‏شوم‏
  • آن که تو مستش کنی و شیر گیر ** گر ز مستی کج رود عذرش پذیر
  • گر چه ناخن رفت چون باشی مرا ** بر کنم من پرچم خورشید را
  • ور چه پرم رفت چون بنوازیم ** چرخ بازی گم کند در بازیم‏ 345
  • گر کمر بخشیم که را بر کنم ** گر دهی کلکی علمها بشکنم‏
  • آخر از پشه نه کم باشد تنم ** ملک نمرودی به پر بر هم زنم‏
  • در ضعیفی تو مرا بابیل گیر ** هر یکی خصم مرا چون پیل گیر
  • قدر فندق افکنم بندق حریق ** بندقم در فعل صد چون منجنیق‏
  • موسی آمد در وغا با یک عصاش ** زد بر آن فرعون و بر شمشیرهاش‏ 350
  • هر رسولی یک تنه کان در زده ست ** بر همه آفاق تنها بر زده ست‏
  • نوح چون شمشیر در خواهید ازو ** موج طوفان گشت از او شمشیر خو
  • احمدا خود کیست اسپاه زمین ** ماه بین بر چرخ و بشکافش جبین‏
  • تا بداند سعد و نحس بی‏خبر ** دور تست این دور نه دور قمر
  • دور تست ایرا که موسای کلیم ** آرزو می‏برد زین دورت مقیم‏ 355
  • چون که موسی رونق دور تو دید ** کاندر او صبح تجلی می‏دمید
  • گفت یا رب آن چه دور رحمت است ** بر گذشت از رحمت آن جا رویت است‏
  • غوطه ده موسای خود را در بحار ** از میان دوره‏ی احمد بر آر
  • گفت یا موسی بدان بنمودمت ** راه آن خلوت بدان بگشودمت‏
  • که تو ز آن دوری درین دور ای کلیم ** پا بکش زیرا دراز است این گلیم‏ 360
  • من کریمم نان نمایم بنده را ** تا بگریاند طمع آن زنده را
  • بینی طفلی بمالد مادری ** تا شود بیدار واجوید خوری‏
  • کاو گرسنه خفته باشد بی‏خبر ** و آن دو پستان می‏خلد زو مهر در
  • کنت کنزا رحمة مخفیة ** فابتعثت أمة مهدیة