English    Türkçe    فارسی   

3
2027-2076

  • خواب چه بود بر درختان می‌روم ** میوه‌هاشان می‌خورم چون نگروم
  • باز چون من بنگرم در منکران ** که همی‌گیرند زین بستان کران
  • با کمال احتیاج و افتقار ** ز آرزوی نیم غوره جانسپار
  • ز اشتیاق و حرص یک برگ درخت ** می‌زنند این بی‌نوایان آه سخت 2030
  • در هزیمت زین درخت و زین ثمار ** این خلایق صد هزار اندر هزار
  • باز می‌گویم عجب من بی‌خودم ** دست در شاخ خیالی در زدم
  • حتی اذا ما استیاس الرسل بگو ** تا بظنوا انهم قد کذبوا
  • این قرائت خوان که تخفیف کذب ** این بود که خویش بیند محتجب
  • در گمان افتاد جان انبیا ** ز اتفاق منکری اشقیا 2035
  • جائهم بعد التشکک نصرنا ** ترکشان گو بر درخت جان بر آ
  • می‌خور و می‌ده بدان کش روزیست ** هر دم و هر لحظه سحرآموزیست
  • خلق‌گویان ای عجب این بانگ چیست ** چونک صحرا از درخت و بر تهیست
  • گیج گشتیم از دم سوداییان ** که به نزدیک شما باغست و خوان
  • چشم می‌مالیم اینجا باغ نیست ** یا بیابانیست یا مشکل رهیست 2040
  • ای عجب چندین دراز این گفت و گو ** چون بود بیهوده ور خود هست کو
  • من همی‌گویم چو ایشان ای عجب ** این چنین مهری چرا زد صنع رب
  • زین تنازعها محمد در عجب ** در تعجب نیز مانده بولهب
  • زین عجب تا آن عجب فرقیست ژرف ** تا چه خواهد کرد سلطان شگرف
  • ای دقوقی تیزتر ران هین خموش ** چند گویی چند چون قحطست گوش 2045
  • یک درخت شدن آن هفت درخت
  • گفت راندم پیشتر من نیکبخت ** باز شد آن هفت جمله یک درخت
  • هفت می‌شد فرد می‌شد هر دمی ** من چه سان می‌گشتم ازحیرت همی
  • بعد از آن دیدم درختان در نماز ** صف کشیده چون جماعت کرده ساز
  • یک درخت از پیش مانند امام ** دیگران اندر پس او در قیام
  • آن قیام و آن رکوع و آن سجود ** از درختان بس شگفتم می‌نمود 2050
  • یاد کردم قول حق را آن زمان ** گفت النجم و شجر را یسجدان
  • این درختان را نه زانو نه میان ** این چه ترتیب نمازست آنچنان
  • آمد الهام خدا کای با فروز ** می عجب داری ز کار ما هنوز
  • هفت مرد شدن آن هفت درخت
  • بعد دیری گشت آنها هفت مرد ** جمله در قعده پی یزدان فرد
  • چشم می‌مالم که آن هفت ارسلان ** تا کیانند و چه دارند از جهان 2055
  • چون به نزدیکی رسیدم من ز راه ** کردم ایشان را سلام از انتباه
  • قوم گفتندم جواب آن سلام ** ای دقوقی مفخر و تاج کرام
  • گفتم آخر چون مرا بشناختند ** پیش ازین بر من نظر ننداختند
  • از ضمیر من بدانستند زود ** یکدگر را بنگریدند از فرود
  • پاسخم دادند خندان کای عزیز ** این بپوشیدست اکنون بر تو نیز 2060
  • بر دلی کو در تحیر با خداست ** کی شود پوشیده راز چپ و راست
  • گفتم ار سوی حقایق بشکفند ** چون ز اسم حرف رسمی واقفند
  • گفت اگر اسمی شود غیب از ولی ** آن ز استغراق دان نه از جاهلی
  • بعد از آن گفتند ما را آرزوست ** اقتدا کردن به تو ای پاک دوست
  • گفتم آری لیک یک ساعت که من ** مشکلاتی دارم از دور زمن 2065
  • تا شود آن حل به صحبتهای پاک ** که به صحبت روید انگوری ز خاک
  • دانه‌ی پرمغز با خاک دژم ** خلوتی و صحبتی کرد از کرم
  • خویشتن در خاک کلی محو کرد ** تا نماندش رنگ و بو و سرخ و زرد
  • از پس آن محو قبض او نماند ** پرگشاد و بسط شد مرکب براند
  • پیش اصل خویش چون بی‌خویش شد ** رفت صورت جلوه‌ی معنیش شد 2070
  • سر چنین کردند هین فرمان تراست ** تف دل از سر چنین کردن بخاست
  • ساعتی با آن گروه مجتبی ** چون مراقب گشتم و از خود جدا
  • هم در آن ساعت ز ساعت رست جان ** زانک ساعت پیر گرداند جوان
  • جمله تلوینها ز ساعت خاستست ** رست از تلوین که از ساعت برست
  • چون ز ساعت ساعتی بیرون شوی ** چون نماند محرم بی‌چون شوی 2075
  • ساعت از بی‌ساعتی آگاه نیست ** زانکش آن سو جز تحیر راه نیست