English    Türkçe    فارسی   

3
2318-2367

  • گفت من با حق دعاها کرده‌ام ** اندرین لابه بسی خون خورده‌ام
  • من یقین دارم دعا شد مستجاب ** سر بزن بر سنگ ای منکرخطاب
  • گفت گرد آیید هین یا مسلمین ** ژاژ بینید و فشار این مهین 2320
  • ای مسلمانان دعا مال مرا ** چون از آن او کند بهر خدا
  • گر چنین بودی همه عالم بدین ** یک دعا املاک بردندی بکین
  • گر چنین بودی گدایان ضریر ** محتشم گشته بدندی و امیر
  • روز و شب اندر دعااند و ثنا ** لابه‌گویان که تو ده‌مان ای خدا
  • تا تو ندهی هیچ کس ندهد یقین ** ای گشاینده تو بگشا بند این 2325
  • مکسب کوران بود لابه و دعا ** جز لب نانی نیابند از عطا
  • خلق گفتند این مسلمان راست‌گوست ** وین فروشنده‌ی دعاها ظلم‌جوست
  • این دعا کی باشد از اسباب ملک ** کی کشید این را شریعت خود بسلک
  • بیع و بخشش یا وصیت یا عطا ** یا ز جنس این شود ملکی ترا
  • در کدامین دفترست این شرع نو ** گاو را تو باز ده یا حبس رو 2330
  • او به سوی آسمان می‌کرد رو ** واقعه‌ی ما را نداند غیر تو
  • در دل من آن دعا انداختی ** صد امید اندر دلم افراختی
  • من نمی‌کردم گزافه آن دعا ** همچو یوسف دیده بودم خوابها
  • دید یوسف آفتاب و اختران ** پیش او سجده‌کنان چون چاکران
  • اعتمادش بود بر خواب درست ** در چه و زندان جز آن را می‌نجست 2335
  • ز اعتماد او نبودش هیچ غم ** از غلامی وز ملام و بیش و کم
  • اعتمادی داشت او بر خواب خویش ** که چو شمعی می‌فروزیدش ز پیش
  • چون در افکندند یوسف را به چاه ** بانگ آمد سمع او را از اله
  • که تو روزی شه شوی ای پهلوان ** تا بمالی این جفا در رویشان
  • قایل این بانگ ناید در نظر ** لیک دل بشناخت قایل را ز اثر 2340
  • قوتی و راحتی و مسندی ** در میان جان فتادش زان ندا
  • چاه شد بر وی بدان بانگ جلیل ** گلشن و بزمی چو آتش بر خلیل
  • هر جفا که بعد از آنش می‌رسید ** او بدان قوت بشادی می‌کشید
  • همچنانک ذوق آن بانگ الست ** در دل هر مومنی تا حشر هست
  • تا نباشد در بلاشان اعتراض ** نه ز امر و نهی حقشان انقباض 2345
  • لقمه‌ی حکمی که تلخی می‌نهد ** گلشکر آن را گوارش می‌دهد
  • گلشکر آن را که نبود مستند ** لقمه را ز انکار او قی می‌کند
  • هر که خوابی دید از روز الست ** مست باشد در ره طاعات مست
  • می‌کشد چون اشتر مست این جوال ** بی فتور و بی گمان و بی ملال
  • کفک تصدیقش بگرد پوز او ** شد گواه مستی و دلسوز او 2350
  • اشتر از قوت چو شیر نر شده ** زیر ثقل بار اندک‌خور شده
  • ز آرزوی ناقه صد فاقه برو ** می‌نماید کوه پیشش تار مو
  • در الست آنکو چنین خوابی ندید ** اندرین دنیا نشد بنده و مرید
  • ور بشد اندر تردد صد دله ** یک زمان شکرستش و سالی گله
  • پای پیش و پای پس در راه دین ** می‌نهد با صد تردد بی یقین 2355
  • وام‌دار شرح اینم نک گرو ** ور شتابستت ز الم نشرح شنو
  • چون ندارد شرح این معنی کران ** خر به سوی مدعی گاو ران
  • گفت کورم خواند زین جرم آن دغا ** بس بلیسانه قیاسست ای خدا
  • من دعا کورانه کی می‌کرده‌ام ** جز به خالق کدیه کی آورده‌ام
  • کور از خلقان طمع دارد ز جهل ** من ز تو کز تست هر دشوار سهل 2360
  • آن یکی کورم ز کوران بشمرید ** او نیاز جان و اخلاصم ندید
  • کوری عشقست این کوری من ** حب یعمی و یصمست ای حسن
  • کورم از غیر خدا بینا بدو ** مقتضای عشق این باشد نکو
  • تو که بینایی ز کورانم مدار ** دایرم برگرد لطفت ای مدار
  • آنچنانک یوسف صدیق را ** خواب بنمودی و گشتش متکا 2365
  • مر مرا لطف تو هم خوابی نمود ** آن دعای بی‌حدم بازی نبود
  • می‌نداند خلق اسرار مرا ** ژاژ می‌دانند گفتار مرا