English    Türkçe    فارسی   

3
2723-2772

  • کوری خود را مکن زین گفت فاش ** خامش و در انتظار فضل باش
  • در میان روز گفتن روز کو ** خویش رسوا کردنست ای روزجو
  • صبر و خاموشی جذوب رحمتست ** وین نشان جستن نشان علتست 2725
  • انصتوا بپذیر تا بر جان تو ** آید از جانان جزای انصتوا
  • گر نخواهی نکس پیش این طبیب ** بر زمین زن زر و سر را ای لبیب
  • گفت افزون را تو بفروش و بخر ** بذل جان و بذل جاه و بذل زر
  • تا ثنای تو بگوید فضل هو ** که حسد آرد فلک بر جاه تو
  • چون طبیبان را نگه دارید دل ** خود ببینید و شوید ازخود خجل 2730
  • دفع این کوری بدست خلق نیست ** لیک اکرام طبیبان از هدیست
  • این طبیبان را به جان بنده شوید ** تا به مشک و عنبر آکنده شوید
  • متهم داشتن قوم انبیا را
  • قوم گفتند این همه زرقست و مکر ** کی خدا نایب کند از زید و بکر
  • هر رسول شاه باید جنس او ** آب و گل کو خالق افلاک کو
  • مغز خر خوردیم تا ما چون شما ** پشه را داریم همراز هما 2735
  • کو هما کو پشه کو گل کو خدا ** ز آفتاب چرخ چه بود ذره را
  • این چه نسبت این چه پیوندی بود ** تاکه در عقل و دماغی در رود
  • حکایت خرگوشان کی خرگوشی راپیش پیل فرستادند کی بگو کی من رسول ماه آسمانم پیش تو کی ازین چشمه آب حذر کن چنانک در کتاب کلیله تمام گفته است
  • این بدان ماند که خرگوشی بگفت ** من رسول ماهم و با ماه جفت
  • کز رمه‌ی پیلان بر آن چشمه‌ی زلال ** جمله نخجیران بدند اندر وبال
  • جمله محروم و ز خوف از چشمه دور ** حیله‌ای کردند چون کم بود زور 2740
  • از سر که بانگ زد خرگوش زال ** سوی پیلان در شب غره‌ی هلال
  • که بیا رابع عشر ای شاه‌پیل ** تا درون چشمه یابی این دلیل
  • شاه‌پیلا من رسولم پیش بیست ** بر رسولان بند و زجر و خشم نیست
  • ماه می‌گوید که ای پیلان روید ** چشمه آن ماست زین یکسو شوید
  • ورنه منتان کور گردانم ستم ** گفتم از گردن برون انداختم 2745
  • ترک این چشمه بگویید و روید ** تا ز زخم تیغ مه آمن شوید
  • نک نشان آنست کاندر چشمه ماه ** مضطرب گردد ز پیل آب‌خواه
  • آن فلان شب حاضر آ ای شاه‌پیل ** تا درون چشمه یابی زین دلیل
  • چونک هفت و هشت از مه بگذرید ** شاه‌پیل آمد ز چشمه می‌چرید
  • چونک زد خرطوم پیل آن شب درآب ** مضطرب شد آب ومه کرد اضطراب 2750
  • پیل باور کرد از وی آن خطاب ** چون درون چشمه مه کرد اضطراب
  • مانه زان پیلان گولیم ای گروه ** که اضطراب ماه آردمان شکوه
  • انبیا گفتند آوه پند جان ** سخت‌تر کرد ای سفیهان بندتان
  • جواب گفتن انبیا طعن ایشان را و مثل زدن ایشان را
  • ای دریغا که دوا در رنجتان ** گشت زهر قهر جان آهنجتان
  • ظلمت افزود این چراغ آن چشم را ** چون خدا بگماشت پرده‌ی خشم را 2755
  • چه رئیسی جست خواهیم از شما ** که ریاستمان فزونست از سما
  • چه شرف یابد ز کشتی بحر در ** خاصه کشتیی ز سرگین گشته پر
  • ای دریغ آن دیده‌ی کور و کبود ** آفتابی اندرو ذره نمود
  • ز آدمی که بود بی مثل و ندید ** دیده ابلیس جز طینی ندید
  • چشم دیوانه بهارش دی نمود ** زان طرف جنبید کو را خانه بود 2760
  • ای بسا دولت که آید گاه گاه ** پیش بی‌دولت بگردد او ز راه
  • ای بسا معشوق کاید ناشناخت ** پیش بدبختی نداند عشق باخت
  • این غلط‌ده دیده را حرمان ماست ** وین مقلب قلب را س القضاست
  • چون بت سنگین شما را قبله شد ** لعنت و کوری شما را ظله شد
  • چون بشاید سنگتان انباز حق ** چون نشاید عقل و جان همراز حق 2765
  • پشه‌ی مرده هما را شد شریک ** چون نشاید زنده همراز ملیک
  • یا مگر مرده تراشیده‌ی شماست ** پشه‌ی زنده تراشیده‌ی خداست
  • عاشق خویشید و صنعت‌کرد خویش ** دم ماران را سر مارست کیش
  • نه در آن دم دولتی و نعمتی ** نه در آن سر راحتی و لذتی
  • گرد سر گردان بود آن دم مار ** لایق‌اند و درخورند آن هر دو یار 2770
  • آنچنان گوید حکیم غزنوی ** در الهی‌نامه گر خوش بشنوی
  • کم فضولی کن تو در حکم قدر ** درخور آمد شخص خر با گوش خر