English    Türkçe    فارسی   

3
2887-2936

  • چونک تابستان بیاید من بچنگ ** بهر سرما خانه‌ای سازم ز سنگ
  • چونک تابستان بیاید از گشاد ** استخوانها پهن گردد پوست شاد
  • گوید او چون زفت بیند خویش را ** در کدامین خانه گنجم ای کیا
  • زفت گردد پا کشد در سایه‌ای ** کاهلی سیری غری خودرایه‌ای 2890
  • گویدش دل خانه‌ای ساز ای عمو ** گوید او در خانه کی گنجم بگو
  • استخوان حرص تو در وقت درد ** درهم آید خرد گردد در نورد
  • گویی از توبه بسازم خانه‌ای ** در زمستان باشدم استانه‌ای
  • چون بشد درد و شدت آن حرص زفت ** همچو سگ سودای خانه از تو رفت
  • شکر نعمت خوشتر از نعمت بود ** شکرباره کی سوی نعمت رود 2895
  • شکر جان نعمت و نعمت چو پوست ** ز آنک شکر آرد ترا تا کوی دوست
  • نعمت آرد غفلت و شکر انتباه ** صید نعمت کن بدام شکر شاه
  • نعمت شکرت کند پرچشم و میر ** تا کنی صد نعمت ایثار فقیر
  • سیر نوشی از طعام و نقل حق ** تا رود از تو شکم‌خواری و دق
  • منع کردن انبیا را از نصیحت کردن و حجت آوردن جبریانه
  • قوم گفتند ای نصوحان بس بود ** اینچ گفتید ار درین ده کس بود 2900
  • قفل بر دلهای ما بنهاد حق ** کس نداند برد بر خالق سبق
  • نقش ما این کرد آن تصویرگر ** این نخواهد شد بگفت و گو دگر
  • سنگ را صد سال گویی لعل شو ** کهنه را صد سال گویی باش نو
  • خاک را گویی صفات آب گیر ** آب را گویی عسل شو یا که شیر
  • خالق افلاک او و افلاکیان ** خالق آب و تراب و خاکیان 2905
  • آسمان را داد دوران و صفا ** آب و گل را تیره رویی و نما
  • کی تواند آسمان دردی گزید ** کی تواند آب و گل صفوت خرید
  • قسمتی کردست هر یک را رهی ** کی کهی گردد بجهدی چون کهی
  • جواب انبیا علیهم السلام مر جبریان را
  • انبیا گفتند کاری آفرید ** وصفهایی که نتان زان سر کشید
  • و آفرید او وصفهای عارضی ** که کسی مبغوض می‌گردد رضی 2910
  • سنگ را گویی که زر شو بیهده‌ست ** مس را گویی که زر شو راه هست
  • ریگ را گویی که گل شو عاجزست ** خاک را گویی که گل شو جایزست
  • رنجها دادست کان را چاره نیست ** آن بمثل لنگی و فطس و عمیست
  • رنجها دادست کان را چاره هست ** آن بمثل لقوه و درد سرست
  • این دواها ساخت بهر ایتلاف ** نیست این درد و دواها از گزاف 2915
  • بلک اغلب رنجها را چاره هست ** چون بجد جویی بیاید آن بدست
  • مکرر کردن کافران حجتهای جبریانه را
  • قوم گفتند ای گروه این رنج ما ** نیست زان رنجی که بپذیرد دوا
  • سالها گفتید زین افسون و پند ** سخت‌تر می‌گشت زان هر لحظه بند
  • گر دوا را این مرض قابل بدی ** آخر از وی ذره‌ای زایل شدی
  • سده چون شد آب ناید در جگر ** گر خورد دریا رود جایی دگر 2920
  • لاجرم آماس گیرد دست و پا ** تشنگی را نشکند آن استقا
  • باز جواب انبیا علیهم السلام ایشان را
  • انبیا گفتند نومیدی بدست ** فضل و رحمتهای باری بی‌حدست
  • از چنین محسن نشاید ناامید ** دست در فتراک این رحمت زنید
  • ای بسا کارا که اول صعب گشت ** بعد از آن بگشاده شد سختی گذشت
  • بعد نومیدی بسی اومیدهاست ** از پس ظلمت بسی خورشیدهاست 2925
  • خود گرفتم که شما سنگین شدیت ** قفلها بر گوش و بر دل بر زدیت
  • هیچ ما را با قبولی کار نیست ** کار ما تسلیم و فرمان کردنیست
  • او بفرمودستمان این بندگی ** نیست ما را از خود این گویندگی
  • جان برای امر او داریم ما ** گر به ریگی گوید او کاریم ما
  • غیر حق جان نبی را یار نیست ** با قبول و رد خلقش کار نیست 2930
  • مزد تبلیغ رسالاتش ازوست ** زشت و دشمن‌رو شدیم از بهر دوست
  • ما برین درگه ملولان نیستیم ** تا ز بعد راه هر جا بیستیم
  • دل فرو بسته و ملول آنکس بود ** کز فراق یار در محبس بود
  • دلبر و مطلوب با ما حاضرست ** در نثار رحمتش جان شاکرست
  • در دل ما لاله‌زار و گلشنیست ** پیری و پژمردگی را راه نیست 2935
  • دایما تر و جوانیم و لطیف ** تازه و شیرین و خندان و ظریف