English    Türkçe    فارسی   

3
3219-3268

  • تا سقاهم ربهم آید خطاب ** تشنه باش الله اعلم بالصواب
  • آمدن آن زن کافر با طفل شیرخواره به نزدیک مصطفی علیه السلام و ناطق شدن عیسی‌وار به معجزات رسول صلی الله علیه و سلم
  • هم از آن ده یک زنی از کافران ** سوی پیغامبر دوان شد ز امتحان 3220
  • پیش پیغامبر در آمد با خمار ** کودکی دو ماه زن را بر کنار
  • گفت کودک سلم الله علیک ** یا رسول الله قد جنا الیک
  • مادرش از خشم گفتش هی خموش ** کیت افکند این شهادت را بگوش
  • این کیت آموخت ای طفل صغیر ** که زبانت گشت در طفلی جریر
  • گفت حق آموخت آنگه جبرئیل ** در بیان با جبرئیلم من رسیل 3225
  • گفت کو گفتا که بالای سرت ** می‌نبینی کن به بالا منظرت
  • ایستاده بر سر تو جبرئیل ** مر مرا گشته به صد گونه دلیل
  • گفت می‌بینی تو گفتا که بلی ** بر سرت تابان چو بدری کاملی
  • می‌بیاموزد مرا وصف رسول ** زان علوم می‌رهاند زین سفول
  • پس رسولش گفت ای طفل رضیع ** چیست نامت باز گو و شو مطیع 3230
  • گفت نامم پیش حق عبدالعزیز ** عبد عزی پیش این یک مشت حیز
  • من ز عزی پاک و بیزار و بری ** حق آنک دادت این پیغامبری
  • کودک دو ماهه همچون ماه بدر ** درس بالغ گفته چون اصحاب صدر
  • پس حنوط آن دم ز جنت در رسید ** تا دماغ طفل و مادر بو کشید
  • هر دو می‌گفتند کز خوف سقوط ** جان سپردن به برین بوی حنوط 3235
  • آن کسی را کش معرف حق بود ** جامد و نامیش صد صدق زند
  • آنکسی را کش خدا حافظ بود ** مرغ و ماهی مر ورا حارس شود
  • ربودن عقاب موزه‌ی مصطفی علیه السلام و بردن بر هوا و نگون کردن و از موزه مار سیاه فرو افتادن
  • اندرین بودند کواز صلا ** مصطفی بشنید از سوی علا
  • خواست آبی و وضو را تازه کرد ** دست و رو را شست او زان آب سرد
  • هر دو پا شست و به موزه کرد رای ** موزه را بربود یک موزه‌ربای 3240
  • دست سوی موزه برد آن خوش‌خطاب ** موزه را بربود از دستش عقاب
  • موزه را اندر هوا برد او چو باد ** پس نگون کرد و از آن ماری فتاد
  • در فتاد از موزه یک مار سیاه ** زان عنایت شد عقابش نیکخواه
  • پس عقاب آن موزه را آورد باز ** گفت هین بستان و رو سوی نماز
  • از ضرورت کردم این گستاخیی ** من ز ادب دارم شکسته‌شاخیی 3245
  • وای کو گستاخ پایی می‌نهد ** بی ضرورت کش هوا فتوی دهد
  • پس رسولش شکر کرد و گفت ما ** این جفا دیدیم و بود این خود وفا
  • موزه بربودی و من درهم شدم ** تو غمم بردی و من در غم شدم
  • گرچه هر غیبی خدا ما را نمود ** دل در آن لحظه به خود مشغول بود
  • گفت دور از تو که غفلت در تو رست ** دیدنم آن غیب را هم عکس تست 3250
  • مار در موزه ببینم بر هوا ** نیست از من عکس تست ای مصطفی
  • عکس نورانی همه روشن بود ** عکس ظلمانی همه گلخن بود
  • عکس عبدالله همه نوری بود ** عکس بیگانه همه کوری بود
  • عکس هر کس را بدان ای جان ببین ** پهلوی جنسی که خواهی می‌نشین
  • وجه عبرت گرفتن ازین حکایت و یقین دانستن کی ان مع العسر یسرا
  • عبرتست آن قصه ای جان مر ترا ** تا که راضی باشی در حکم خدا 3255
  • تا که زیرک باشی و نیکوگمان ** چون ببینی واقعه‌ی بد ناگهان
  • دیگران گردند زرد از بیم آن ** تو چو گل خندان گه سود و زیان
  • زانک گل گر برگ برگش می‌کنی ** خنده نگذارد نگردد منثنی
  • گوید از خاری چرا افتم بغم ** خنده را من خود ز خار آورده‌ام
  • هرچه از تو یاوه گردد از قضا ** تو یقین دان که خریدت از بلا 3260
  • ما التصوف قال وجدان الفرح ** فی الفاد عند اتیان الترح
  • آن عقابش را عقابی دان که او ** در ربود آن موزه را زان نیک‌خو
  • تا رهاند پاش را از زخم مار ** ای خنک عقلی که باشد بی غبار
  • گفت لا تاسوا علی ما فاتکم ** ان اتی السرحان واردی شاتکم
  • کان بلا دفع بلاهای بزرگ ** و آن زیان منع زیانهای سترگ 3265
  • استدعاء آن مرد از موسی زبان بهایم با طیور
  • گفت موسی را یکی مرد جوان ** که بیاموزم زبان جانوران
  • تا بود کز بانگ حیوانات و دد ** عبرتی حاصل کنم در دین خود
  • چون زبانهای بنی آدم همه ** در پی آبست و نان و دمدمه