English    Türkçe    فارسی   

3
743-792

  • گر تو نقدی یافتی مگشا دهان ** هست در ره سنگهای امتحان
  • سنگهای امتحان را نیز پیش ** امتحانها هست در احوال خویش
  • گفت یزدان از ولادت تا بحین ** یفتنون کل عام مرتین 745
  • امتحان در امتحانست ای پدر ** هین به کمتر امتحان خود را مخر
  • آمن بودن بلعم باعور کی امتحانها کرد حضرت او را و از آنها روی سپید آمده بود
  • بلعم باعور و ابلیس لعین ** ز امتحان آخرین گشته مهین
  • او بدعوی میل دولت می‌کند ** معده‌اش نفرین سبلت می‌کند
  • کانچ پنهان می‌کند پیدایش کن ** سوخت ما را ای خدا رسواش کن
  • جمله اجزای تنش خصم ویند ** کز بهاری لافد ایشان در دیند 750
  • لاف وا داد کرمها می‌کند ** شاخ رحمت را ز بن بر می‌کند
  • راستی پیش آر یا خاموش کن ** وانگهان رحمت ببین و نوش کن
  • آن شکم خصم سبال او شده ** دست پنهان در دعا اندر زده
  • کای خدا رسوا کن این لاف لام ** تا بجنبد سوی ما رحم کرام
  • مستجاب آمد دعای آن شکم ** شورش حاجت بزد بیرون علم 755
  • گفت حق گر فاسقی و اهل صنم ** چون مرا خوانی اجابتها کنم
  • تو دعا را سخت گیر و می‌شخول ** عاقبت برهاندت از دست غول
  • چون شکم خود را به حضرت در سپرد ** گربه آمد پوست آن دنبه ببرد
  • از پس گربه دویدند او گریخت ** کودک از ترس عتابش رنگ ریخت
  • آمد اندر انجمن آن طفل خرد ** آب روی مرد لافی را ببرد 760
  • گفت آن دنبه که هر صبحی بدان ** چرب می‌کردی لبان و سبلتان
  • گربه آمد ناگهانش در ربود ** بس دویدیم و نکرد آن جهد سود
  • خنده آمد حاضران را از شگفت ** رحمهاشان باز جنبیدن گرفت
  • دعوتش کردند و سیرش داشتند ** تخم رحمت در زمینش کاشتند
  • او چو ذوق راستی دید از کرام ** بی تکبر راستی را شد غلام 765
  • دعوی طاوسی کردن آن شغال کی در خم صباغ افتاده بود
  • و آن شغال رنگ‌رنگ آمد نهفت ** بر بناگوش ملامت‌گر بکفت
  • بنگر آخر در من و در رنگ من ** یک صنم چون من ندارد خود شمن
  • چون گلستان گشته‌ام صد رنگ و خوش ** مر مرا سجده کن از من سر مکش
  • کر و فر و آب و تاب و رنگ بین ** فخر دنیا خوان مرا و رکن دین
  • مظهر لطف خدایی گشته‌ام ** لوح شرح کبریایی گشته‌ام 770
  • ای شغالان هین مخوانیدم شغال ** کی شغالی را بود چندین جمال
  • آن شغالان آمدند آنجا بجمع ** همچو پروانه به گرداگرد شمع
  • پس چه خوانیمت بگو ای جوهری ** گفت طاوس نر چون مشتری
  • پس بگفتندش که طاوسان جان ** جلوه‌ها دارند اندر گلستان
  • تو چنان جلوه کنی گفتا که نی ** بادیه نارفته چون کوبم منی 775
  • بانگ طاووسان کنی گفتا که لا ** پس نه‌ای طاووس خواجه بوالعلا
  • خلعت طاووس آید ز آسمان ** کی رسی از رنگ و دعویها بدان
  • تشبیه فرعون و دعوی الوهیت او بدان شغال کی دعوی طاوسی می‌کرد
  • همچو فرعونی مرصع کرده ریش ** برتر از عیسی پریده از خریش
  • او هم از نسل شغال ماده زاد ** در خم مالی و جاهی در فتاد
  • هر که دید آن جاه و مالش سجده کرد ** سجده‌ی افسوسیان را او بخورد 780
  • گشت مستک آن گدای ژنده‌دلق ** از سجود و از تحیرهای خلق
  • مال مار آمد که در وی زهرهاست ** و آن قبول و سجده‌ی خلق اژدهاست
  • های ای فرعون ناموسی مکن ** تو شغالی هیچ طاووسی مکن
  • سوی طاووسان اگر پیدا شوی ** عاجزی از جلوه و رسوا شوی
  • موسی و هارون چو طاووسان بدند ** پر جلوه بر سر و رویت زدند 785
  • زشتیت پیدا شد و رسواییت ** سرنگون افتادی از بالاییت
  • چون محک دیدی سیه گشتی چو قلب ** نقش شیری رفت و پیدا گشت کلب
  • ای سگ‌گرگین زشت از حرص و جوش ** پوستین شیر را بر خود مپوش
  • غره‌ی شیرت بخواهد امتحان ** نقش شیر و آنگه اخلاق سگان
  • تفسیر ولتعرفنهم فی لحن القول
  • گفت یزدان مر نبی را در مساق ** یک نشانی سهل‌تر ز اهل نفاق 790
  • گر منافق زفت باشد نغز و هول ** وا شناسی مر ورا در لحن و قول
  • چون سفالین کوزه‌ها را می‌خری ** امتحانی می‌کنی ای مشتری