English    Türkçe    فارسی   

3
760-809

  • آمد اندر انجمن آن طفل خرد ** آب روی مرد لافی را ببرد 760
  • گفت آن دنبه که هر صبحی بدان ** چرب می‌کردی لبان و سبلتان
  • گربه آمد ناگهانش در ربود ** بس دویدیم و نکرد آن جهد سود
  • خنده آمد حاضران را از شگفت ** رحمهاشان باز جنبیدن گرفت
  • دعوتش کردند و سیرش داشتند ** تخم رحمت در زمینش کاشتند
  • او چو ذوق راستی دید از کرام ** بی تکبر راستی را شد غلام 765
  • دعوی طاوسی کردن آن شغال کی در خم صباغ افتاده بود
  • و آن شغال رنگ‌رنگ آمد نهفت ** بر بناگوش ملامت‌گر بکفت
  • بنگر آخر در من و در رنگ من ** یک صنم چون من ندارد خود شمن
  • چون گلستان گشته‌ام صد رنگ و خوش ** مر مرا سجده کن از من سر مکش
  • کر و فر و آب و تاب و رنگ بین ** فخر دنیا خوان مرا و رکن دین
  • مظهر لطف خدایی گشته‌ام ** لوح شرح کبریایی گشته‌ام 770
  • ای شغالان هین مخوانیدم شغال ** کی شغالی را بود چندین جمال
  • آن شغالان آمدند آنجا بجمع ** همچو پروانه به گرداگرد شمع
  • پس چه خوانیمت بگو ای جوهری ** گفت طاوس نر چون مشتری
  • پس بگفتندش که طاوسان جان ** جلوه‌ها دارند اندر گلستان
  • تو چنان جلوه کنی گفتا که نی ** بادیه نارفته چون کوبم منی 775
  • بانگ طاووسان کنی گفتا که لا ** پس نه‌ای طاووس خواجه بوالعلا
  • خلعت طاووس آید ز آسمان ** کی رسی از رنگ و دعویها بدان
  • تشبیه فرعون و دعوی الوهیت او بدان شغال کی دعوی طاوسی می‌کرد
  • همچو فرعونی مرصع کرده ریش ** برتر از عیسی پریده از خریش
  • او هم از نسل شغال ماده زاد ** در خم مالی و جاهی در فتاد
  • هر که دید آن جاه و مالش سجده کرد ** سجده‌ی افسوسیان را او بخورد 780
  • گشت مستک آن گدای ژنده‌دلق ** از سجود و از تحیرهای خلق
  • مال مار آمد که در وی زهرهاست ** و آن قبول و سجده‌ی خلق اژدهاست
  • های ای فرعون ناموسی مکن ** تو شغالی هیچ طاووسی مکن
  • سوی طاووسان اگر پیدا شوی ** عاجزی از جلوه و رسوا شوی
  • موسی و هارون چو طاووسان بدند ** پر جلوه بر سر و رویت زدند 785
  • زشتیت پیدا شد و رسواییت ** سرنگون افتادی از بالاییت
  • چون محک دیدی سیه گشتی چو قلب ** نقش شیری رفت و پیدا گشت کلب
  • ای سگ‌گرگین زشت از حرص و جوش ** پوستین شیر را بر خود مپوش
  • غره‌ی شیرت بخواهد امتحان ** نقش شیر و آنگه اخلاق سگان
  • تفسیر ولتعرفنهم فی لحن القول
  • گفت یزدان مر نبی را در مساق ** یک نشانی سهل‌تر ز اهل نفاق 790
  • گر منافق زفت باشد نغز و هول ** وا شناسی مر ورا در لحن و قول
  • چون سفالین کوزه‌ها را می‌خری ** امتحانی می‌کنی ای مشتری
  • می‌زنی دستی بر آن کوزه چرا ** تا شناسی از طنین اشکسته را
  • بانگ اشکسته دگرگون می‌بود ** بانگ چاووشست پیشش می‌رود
  • بانگ می‌آید که تعریفش کند ** همچو مصدر فعل تصریفش کند 795
  • چون حدیث امتحان رویی نمود ** یادم آمد قصه‌ی هاروت زود
  • قصه‌ی هاروت و ماروت و دلیری ایشان بر امتحانات حق تعالی
  • پیش ازین زان گفته بودیم اندکی ** خود چه گوییم از هزارانش یکی
  • خواستم گفتن در آن تحقیقها ** تا کنون وا ماند از تعویقها
  • حمله‌ی دیگر ز بسیارش قلیل ** گفته آید شرح یک عضوی ز پیل
  • گوش کن هاروت را ماروت را ** ای غلام و چاکران ما روت را 800
  • مست بودند از تماشای اله ** وز عجایبهای استدراج شاه
  • این چنین مستیست ز استدراج حق ** تا چه مستیها کند معراج حق
  • دانه‌ی دامش چنین مستی نمود ** خوان انعامش چه‌ها داند گشود
  • مست بودند و رهیده از کمند ** های هوی عاشقانه می‌زدند
  • یک کمین و امتحان در راه بود ** صرصرش چون کاه که را می‌ربود 805
  • امتحان می‌کردشان زیر و زبر ** کی بود سرمست را زینها خبر
  • خندق و میدان بپیش او یکیست ** چاه و خندق پیش او خوش مسلکیست
  • آن بز کوهی بر آن کوه بلند ** بر دود از بهر خوردی بی‌گزند
  • تا علف چیند ببیند ناگهان ** بازیی دیگر ز حکم آسمان