English    Türkçe    فارسی   

3
932-981

  • روز میلادش رصد بندیم ما ** تا نگردد فوت و نجهد این قضا
  • گر نداریم این نگه ما را بکش ** ای غلام رای تو افکار و هش
  • تا بنه مه می‌شمرد او روز روز ** تا نپرد تیر حکم خصم‌دوز
  • بر قضا هر کو شبیخون آورد ** سرنگون آید ز خون خود خورد 935
  • چون زمین با آسمان خصمی کند ** شوره گردد سر ز مرگی بر زند
  • نقش با نقاش پنجه می‌زند ** سبلتان و ریش خود بر می‌کند
  • خواندن فرعون زنان نوزاده را سوی میدان هم جهت مکر
  • بعد نه مه شه برون آورد تخت ** سوی میدان و منادی کرد سخت
  • کای زنان با طفلکان میدان روید ** جمله اسرائیلیان بیرون شوید
  • آنچنانک پار مردان را رسید ** خلعت و هر کس ازیشان زر کشید 940
  • هین زنان امسال اقبال شماست ** تا بیابد هر یکی چیزی که خواست
  • مر زنان را خلعت و صلت دهد ** کودکان را هم کلاه زر نهد
  • هر که او این ماه زاییدست هین ** گنجها گیرید از شاه مکین
  • آن زنان با طفلکان بیرون شدند ** شادمان تا خیمه‌ی شه آمدند
  • هر زن نوزاده بیرون شد ز شهر ** سوی میدان غافل از دستان و قهر 945
  • چون زنان جمله بدو گرد آمدند ** هرچه بود آن نر ز مادر بستدند
  • سر بریدندش که اینست احتیاط ** تا نروید خصم و نفزاید خباط
  • بوجود آمدن موسی و آمدن عوانان به خانه‌ی عمران و وحی آمدن به مادر موسی کی موسی را در آتش انداز
  • خود زن عمران که موسی برده بود ** دامن اندر چید از آن آشوب و دود
  • آن زنان قابله در خانه‌ها ** بهر جاسوسی فرستاد آن دغا
  • غمز کردندش که اینجا کودکیست ** نامد او میدان که در وهم و شکیست 950
  • اندرین کوچه یکی زیبا زنیست ** کودکی دارد ولیکن پرفنیست
  • پس عوانان آمدند او طفل را ** در تنور انداخت از امر خدا
  • وحی آمد سوی زن زان با خبر ** که ز اصل آن خلیلست این پسر
  • عصمت یا نار کونی باردا ** لا تکون النار حرا شاردا
  • زن بوحی انداخت او را در شرر ** بر تن موسی نکرد آتش اثر 955
  • پس عوانان بی مراد آن سو شدند ** باز غمازان کز آن واقف بدند
  • با عوانان ماجرا بر داشتند ** پیش فرعون از برای دانگ چند
  • کای عوانان باز گردید آن طرف ** نیک نیکو بنگرید اندر غرف
  • وحی آمدن به مادر موسی کی موسی را در آب افکن
  • باز وحی آمد که در آبش فکن ** روی در اومید دار و مو مکن
  • در فکن در نیلش و کن اعتماد ** من ترا با وی رسانم رو سپید 960
  • این سخن پایان ندارد مکرهاش ** جمله می‌پیچید هم در ساق و پاش
  • صد هزاران طفل می‌کشت او برون ** موسی اندر صدر خانه در درون
  • از جنون می‌کشت هر جا بد جنین ** از حیل آن کورچشم دوربین
  • اژدها بد مکر فرعون عنود ** مکر شاهان جهان را خورده بود
  • لیک ازو فرعون‌تر آمد پدید ** هم ورا هم مکر او را در کشید 965
  • اژدها بود و عصا شد اژدها ** این بخورد آن را به توفیق خدا
  • دست شد بالای دست این تا کجا ** تا بیزدان که الیه المنتهی
  • کان یکی دریاست بی غور و کران ** جمله دریاها چو سیلی پیش آن
  • حیله‌ها و چاره‌ها گر اژدهاست ** پیش الا الله آنها جمله لاست
  • چون رسید اینجا بیانم سر نهاد ** محو شد والله اعلم بالرشاد 970
  • آنچ در فرعون بود اندر تو هست ** لیک اژدرهات محبوس چهست
  • ای دریغ این جمله احوال توست ** تو بر آن فرعون بر خواهیش بست
  • گر ز تو گویند وحشت زایدت ** ور ز دیگر آفسان بنمایدت
  • چه خرابت می‌کند نفس لعین ** دور می‌اندازدت سخت این قرین
  • آتشت را هیزم فرعون نیست ** ورنه چون فرعون او شعله‌زنیست 975
  • حکایت مارگیر کی اژدهای فسرده را مرده پنداشت در ریسمانهاش پیچید و آورد به بغداد
  • یک حکایت بشنو از تاریخ‌گوی ** تا بری زین راز سرپوشیده بوی
  • مارگیری رفت سوی کوهسار ** تا بگیرد او به افسونهاش مار
  • گر گران و گر شتابنده بود ** آنک جویندست یابنده بود
  • در طلب زن دایما تو هر دو دست ** که طلب در راه نیکو رهبرست
  • لنگ و لوک و خفته‌شکل و بی‌ادب ** سوی او می‌غیژ و او را می‌طلب 980
  • گه بگفت و گه بخاموشی و گه ** بوی کردن گیر هر سو بوی شه