English    Türkçe    فارسی   

4
2908-2957

  • پس ز پس می‌بیند او تا اصل اصل ** پیش می‌بیند عیان تا روز فصل
  • هر کسی اندازه‌ی روشن‌دلی ** غیب را بیند به قدر صیقلی
  • هر که صیقل بیش کرد او بیش دید ** بیشتر آمد برو صورت پدید 2910
  • گر تو گویی کان صفا فضل خداست ** نیز این توفیق صیقل زان عطاست
  • قدر همت باشد آن جهد و دعا ** لیس للانسان الا ما سعی
  • واهب همت خداوندست و بس ** همت شاهی ندارد هیچ خس
  • نیست تخصیص خدا کس را به کار ** مانع طوع و مراد و اختیار
  • لیک چون رنجی دهد بدبخت را ** او گریزاند به کفران رخت را 2915
  • نیکبختی را چو حق رنجی دهد ** رخت را نزدیکتر وا می‌نهد
  • بددلان از بیم جان در کارزار ** کرده اسباب هزیمت اختیار
  • پردلان در جنگ هم از بیم جان ** حمله کرده سوی صف دشمنان
  • رستمان را ترس و غم وا پیش برد ** هم ز ترس آن بددل اندر خویش مرد
  • چون محک آمد بلا و بیم جان ** زان پدید آید شجاع از هر جبان 2920
  • وحی کردن حق به موسی علیه‌السلام کی ای موسی من کی خالقم تعالی ترا دوست می‌دارم
  • گفت موسی را به وحی دل خدا ** کای گزیده دوست می‌دارم ترا
  • گفت چه خصلت بود ای ذوالکرم ** موجب آن تا من آن افزون کنم
  • گفت چون طفلی به پیش والده ** وقت قهرش دست هم در وی زده
  • خود نداند که جز او دیار هست ** هم ازو مخمور هم از اوست مست
  • مادرش گر سیلیی بر وی زند ** هم به مادر آید و بر وی تند 2925
  • از کسی یاری نخواهد غیر او ** اوست جمله شر او و خیر او
  • خاطر تو هم ز ما در خیر و شر ** التفاتش نیست جاهای دگر
  • غیر من پیشت چون سنگست و کلوخ ** گر صبی و گر جوان و گر شیوخ
  • هم‌چنانک ایاک نعبد در حنین ** در بلا از غیر تو لانستعین
  • هست این ایاک نعبد حصر را ** در لغت و آن از پی نفی ریا 2930
  • هست ایاک نستعین هم بهر حصر ** حصر کرده استعانت را و قصر
  • که عبادت مر ترا آریم و بس ** طمع یاری هم ز تو داریم و بس
  • خشم کردن پادشاه بر ندیم و شفاعت کردن شفیع آن مغضوب علیه را و از پادشاه درخواستن و پادشاه شفاعت او قبول کردن و رنجیدن ندیم از این شفیع کی چرا شفاعت کردی
  • پادشاهی بر ندیمی خشم کرد ** خواست تا از وی برآرد دود و گرد
  • کرد شه شمشیر بیرون از غلاف ** تا زند بر وی جزای آن خلاف
  • هیچ کس را زهره نه تا دم زند ** یا شفیعی بر شفاعت بر تند 2935
  • جز عمادالملک نامی در خواص ** در شفاعت مصطفی‌وارانه خاص
  • بر جهید و زود در سجده فتاد ** در زمان شه تیغ قهر از کف نهاد
  • گفت اگر دیوست من بخشیدمش ** ور بلیسی کرد من پوشیدمش
  • چونک آمد پای تو اندر میان ** راضیم گر کرد مجرم صد زیان
  • صد هزاران خشم را توانم شکست ** که ترا آن فضل و آن مقدار هست 2940
  • لابه‌ات را هیچ نتوانم شکست ** زآنک لابه‌ی تو یقین لابه‌ی منست
  • گر زمین و آسمان بر هم زدی ** ز انتقام این مرد بیرون نامدی
  • ور شدی ذره به ذره لابه‌گر ** او نبردی این زمان از تیغ سر
  • بر تو می‌ننهیم منت ای کریم ** لیک شرح عزت تست ای ندیم
  • این نکردی تو که من کردم یقین ** ایی صفاتت در صفات ما دفین 2945
  • تو درین مستعملی نی عاملی ** زانک محمول منی نی حاملی
  • ما رمیت اذ رمیت گشته‌ای ** خویشتن در موج چون کف هشته‌ای
  • لا شدی پهلوی الا خانه‌گیر ** این عجب که هم اسیری هم امیر
  • آنچ دادی تو ندای شاه داد ** اوست بس الله اعلم بالرشاد
  • وآن ندیم رسته از زخم و بلا ** زین شفیع آزرد و برگشت از ولا 2950
  • دوستی ببرید زان مخلص تمام ** رو به حایط کرد تا نارد سلام
  • زین شفیع خویشتن بیگانه شد ** زین تعجب خلق در افسانه شد
  • که نه مجنونست یاری چون برید ** از کسی که جان او را وا خرید
  • وا خریدش آن دم از گردن زدن ** خاک نعل پاش بایستی شدن
  • بازگونه رفت و بیزاری گرفت ** با چنین دلدار کین‌داری گرفت 2955
  • پس ملامت کرد او را مصلحی ** کیین جفا چون می‌کنی با ناصحی
  • جان تو بخرید آن دلدار خاص ** آن دم از گردن زدن کردت خلاص