English    Türkçe    فارسی   

5
1054-1078

  • دون‌ترین کسبی که در عالم رود  ** هیچ بی‌ارشاد استادی بود 
  • اولش علمست آنگاهی عمل  ** تا دهد بر بعد مهلت یا اجل  1055
  • استعینوا فی‌الحرف یا ذا النهی  ** من کریم صالح من اهلها 
  • اطلب الدر اخی وسط الصدف  ** واطلب الفن من ارباب الحرف 
  • ان رایتم ناصحین انصفوا  ** بادروا التعلیم لا تستنکفوا 
  • در دباغی گر خلق پوشید مرد  ** خواجگی خواجه را آن کم نکرد 
  • وقت دم آهنگر ار پوشید دلق  ** احتشام او نشد کم پیش خلق  1060
  • پس لباس کبر بیرون کن ز تن  ** ملبس ذل پوش در آموختن 
  • علم آموزی طریقش قولی است  ** حرفت آموزی طریقش فعلی است 
  • فقر خواهی آن به صحبت قایمست  ** نه زبانت کار می‌آید نه دست 
  • دانش آن را ستاند جان ز جان  ** نه ز راه دفتر و نه از زبان 
  • در دل سالک اگر هست آن رموز  ** رمزدانی نیست سالک را هنوز  1065
  • تا دلش را شرح آن سازد ضیا  ** پس الم نشرح بفرماید خدا 
  • که درون سینه شرحت داده‌ایم  ** شرح اندر سینه‌ات بنهاده‌ایم 
  • تو هنوز از خارج آن را طالبی  ** محلبی از دیگران چون حالبی 
  • چشمه‌ی شیرست در تو بی‌کنار  ** تو چرا می‌شیر جویی از تغار 
  • منفذی داری به بحر ای آبگیر  ** ننگ دار از آب جستن از غدیر  1070
  • که الم نشرح نه شرحت هست باز  ** چون شدی تو شرح‌جو و کدیه‌ساز 
  • در نگر در شرح دل در اندرون  ** تا نیاید طعنه‌ی لا تبصرون 
  • تفسیر و هو معکم 
  • یک سپد پر نان ترا بی‌فرق سر  ** تو همی خواهی لب نان در به در 
  • در سر خود پیچ هل خیره‌سری  ** رو در دل زن چرا بر هر دری 
  • تا بزانویی میان آب‌جو  ** غافل از خود زین و آن تو آب جو  1075
  • پیش آب و پس هم آب با مدد  ** چشمها را پیش سد و خلف سد 
  • اسپ زیر ران و فارس اسپ‌جو  ** چیست این گفت اسپ لیکن اسپ کو 
  • هی نه اسپست این به زیر تو پدید  ** گفت آری لیک خود اسپی که دید