English    Türkçe    فارسی   

5
1792-1841

  • آن خیال از اندرون آید برون  ** چون زمین که زاید از تخم درون 
  • هر خیالی کو کند در دل وطن  ** روز محشر صورتی خواهد شدن 
  • چون خیال آن مهندس در ضمیر  ** چون نبات اندر زمین دانه‌گیر 
  • مخلصم زین هر دو محشر قصه‌ایست  ** مومنان را در بیانش حصه‌ایست 1795
  • چون بر آید آفتاب رستخیز  ** بر جهند از خاک زشت و خوب تیز 
  • سوی دیوان قضا پویان شوند  ** نقد نیک و بد به کوره می‌روند 
  • نقد نیکو شادمان و ناز ناز  ** نقد قلب اندر زحیر و در گداز 
  • لحظه لحظه امتحانها می‌رسد  ** سر دلها می‌نماید در جسد 
  • چون ز قندیل آب و روغن گشته فاش  ** یا چو خاکی که بروید سرهاش  1800
  • از پیاز و گندنا و کوکنار  ** سر دی پیدا کند دست بهار 
  • آن یکی سرسبز نحن المتقون  ** وآن دگر هم‌چون بنفشه سرنگون 
  • چشمها بیرون جهید از خطر  ** گشته ده چشمه ز بیم مستقر 
  • باز مانده دیده‌ها در انتظار  ** تا که نامه ناید از سوی یسار 
  • چشم گردان سوی راست و سوی چپ  ** زانک نبود بخت نامه‌ی راست زپ  1805
  • نامه‌ای آید به دست بنده‌ای  ** سر سیه از جرم و فسق آگنده‌ای 
  • اندرو یک خیر و یک توفیق نه  ** جز که آزار دل صدیق نه 
  • پر ز سر تا پای زشتی و گناه  ** تسخر و خنبک زدن بر اهل راه 
  • آن دغل‌کاری و دزدیهای او  ** و آن چو فرعونان انا و انای او 
  • چون بخواند نامه‌ی خود آن ثقیل  ** داند او که سوی زندان شد رحیل  1810
  • پس روان گردد چو دزدان سوی دار  ** جرم پیدا بسته راه اعتذار 
  • آن هزاران حجت و گفتار بد  ** بر دهانش گشته چون مسمار بد 
  • رخت دزدی بر تن و در خانه‌اش  ** گشته پیدا گم شده افسانه‌اش 
  • پس روان گردد به زندان سعیر  ** که نباشد خار را ز آتش گزیر 
  • چون موکل آن ملایک پیش و پس  ** بوده پنهان گشته پیدا چون عسس  1815
  • می‌برندش می‌سپوزندش به نیش  ** که برو ای سگ به کهدانهای خویش 
  • می‌کشد پا بر سر هر راه او  ** تا بود که بر جهد زان چاه او 
  • منتظر می‌ایستد تن می‌زند  ** در امیدی روی وا پس می‌کند 
  • اشک می‌بارد چون باران خزان  ** خشک اومیدی چه دارد او جز آن 
  • هر زمانی روی وا پس می‌کند  ** رو به درگاه مقدس می‌کند  1820
  • پس ز حق امر آید از اقلیم نور  ** که بگوییدش کای بطال عور 
  • انتظار چیستی ای کان شر  ** رو چه وا پس می‌کنی ای خیره‌سر 
  • نامه‌ات آنست کت آمد به دست  ** ای خدا آزار و ای شیطان‌پرست 
  • چون بدیدی نامه‌ی کردار خویش  ** چه نگری پس بین جزای کار خویش 
  • بیهده چه مول مولی می‌زنی  ** در چنین چه کو امید روشنی  1825
  • نه ترا از روی ظاهر طاعتی  ** نه ترا در سر و باطن نیتی 
  • نه ترا شبها مناجات و قیام  ** نه ترا در روز پرهیز و صیام 
  • نه ترا حفظ زبان ز آزار کس  ** نه نظر کردن به عبرت پیش و پس 
  • پیش چه بود یاد مرگ و نزع خویش  ** پس چه باشد مردن یاران ز پیش 
  • نه ترا بر ظلم توبه‌ی پر خروش  ** ای دغا گندم‌نمای جوفروش  1830
  • چون ترازوی تو کژ بود و دغا  ** راست چون جویی ترازوی جزا 
  • چونک پای چپ بدی در غدر و کاست  ** نامه چون آید ترا در دست راست 
  • چون جزا سایه‌ست ای قد تو خم  ** سایه‌ی تو کژ فتد در پیش هم 
  • زین قبل آید خطابات درشت  ** که شود که را از آن هم کوز پشت 
  • بنده گوید آنچ فرمودی بیان  ** صد چنانم صد چنانم صد چنان  1835
  • خود تو پوشیدی بترها را به حلم  ** ورنه می‌دانی فضیحتها به علم 
  • لیک بیرون از جهاد و فعل خویش  ** از ورای خیر و شر و کفر و کیش 
  • وز نیاز عاجزانه‌ی خویشتن  ** وز خیال و وهم من یا صد چو من 
  • بودم اومیدی به محض لطف تو  ** از ورای راست باشی یا عتو 
  • بخشش محضی ز لطف بی‌عوض  ** بودم اومید ای کریم بی‌عوض  1840
  • رو سپس کردم بدان محض کرم  ** سوی فعل خویشتن می‌ننگرم