English    Türkçe    فارسی   

5
260-309

  • تا تو بستیزی ستیزند ای حرون  ** فانتظرهم انهم منتظرون  260
  • عرضه کردن مصطفی علیه‌السلام شهادت را بر مهمان خویش 
  • این سخن پایان ندارد مصطفی  ** عرضه کرد ایمان و پذرفت آن فتی 
  • آن شهادت را که فرخ بوده است  ** بندهای بسته را بگشوده است 
  • گشت مؤمن گفت او را مصطفی  ** که امشبان هم باش تو مهمان ما 
  • گفت والله تا ابد ضیف توم  ** هر کجا باشم بهر جا که روم 
  • زنده کرده و معتق و دربان تو  ** این جهان و آن جهان بر خوان تو  265
  • هر که بگزیند جزین بگزیده خوان  ** عاقبت درد گلویش ز استخوان 
  • هر که سوی خوان غیر تو رود  ** دیو با او دان که هم‌کاسه بود 
  • هر که از همسایگی تو رود  ** دیو بی‌شکی که همسایه‌ش شود 
  • ور رود بی‌تو سفر او دوردست  ** دیو بد همراه و هم‌سفره‌ی ویست 
  • ور نشیند بر سر اسپ شریف  ** حاسد ماهست دیو او را ردیف  270
  • ور بچه گیرد ازو شهناز او  ** دیو در نسلش بود انباز او 
  • در نبی شارکهم گفتست حق  ** هم در اموال و در اولاد ای شفق 
  • گفت پیغامبر ز غیب این را جلی  ** در مقالات نوادر با علی 
  • یا رسول‌الله رسالت را تمام  ** تو نمودی هم‌چو شمس بی‌غمام 
  • این که تو کردی دو صد مادر نکرد  ** عیسی از افسونش با عازر نکرد  275
  • از تو جانم از اجل نک جان ببرد  ** عازر ار شد زنده زان دم باز مرد 
  • گشت مهمان رسول آن شب عرب  ** شیر یک بز نیمه خورد و بست لب 
  • کرد الحاحش بخور شیر و رقاق  ** گفت گشتم سیر والله بی‌نفاق 
  • این تکلف نیست نی ناموس و فن  ** سیرتر گشتم از آنک دوش من 
  • در عجب ماندند جمله اهل بیت  ** پر شد این قندیل زین یک قطره زیت  280
  • آنچ قوت مرغ بابیلی بود  ** سیری معده‌ی چنین پیلی شود 
  • فجفجه افتاد اندر مرد و زن  ** قدر پشه می‌خورد آن پیل‌تن 
  • حرص و وهم کافری سرزیر شد  ** اژدها از قوت موری سیر شد 
  • آن گدا چشمی کفر از وی برفت  ** لوت ایمانیش لمتر کرد و زفت 
  • آنک از جوع البقر او می‌طپید  ** هم‌چو مریم میوه‌ی جنت بدید  285
  • میوه‌ی جنت سوی چشمش شتافت  ** معده‌ی چون دوزخش آرام یافت 
  • ذات ایمان نعمت و لوتیست هول  ** ای قناعت کرده از ایمان به قول 
  • بیان آنک نور که غذای جانست غذای جسم اولیا می‌شود تا او هم یار می‌شود روح را کی اسلم شیطانی علی یدی 
  • گرچه آن مطعوم جانست و نظر  ** جسم را هم زان نصیبست ای پسر 
  • گر نگشتی دیو جسم آن را اکول  ** اسلم الشیطان نفرمودی رسول 
  • دیو زان لوتی که مرده حی شود  ** تا نیاشامد مسلمان کی شود  290
  • دیو بر دنیاست عاشق کور و کر  ** عشق را عشقی دگر برد مگر 
  • از نهان‌خانه‌ی یقین چون می‌چشد  ** اندک‌اندک رخت عشق آنجا کشد 
  • یا حریص االبطن عرج هکذا  ** انما المنهاج تبدیل الغذا 
  • یا مریض القلب عرج للعلاج  ** جملة التدبیر تبدیل المزاج 
  • ایها المحبوس فی رهن الطعام  ** سوف تنجو ان تحملت الفطام  295
  • ان فی‌الجوع طعام وافر  ** افتقدها وارتج یا نافر 
  • اغتذ بالنور کن مثل البصر  ** وافق الاملاک یا خیر البشر 
  • چون ملک تسبیح حق را کن غذا  ** تا رهی هم‌چون ملایک از اذا 
  • جبرئیل ار سوی جیفه کم تند  ** او به قوت کی ز کرکس کم زند 
  • حبذا خوانی نهاده در جهان  ** لیک از چشم خسیسان بس نهان  300
  • گر جهان باغی پر از نعمت شود ** قسم موش و مار هم خاکی بود
  • انکار اهل تن غذای روح را و لرزیدن ایشان بر غذای خسیس 
  • قسم او خاکست گر دی گر بهار  ** میر کونی خاک چون نوشی چو مار 
  • در میان چوب گوید کرم چوب  ** مر کرا باشد چنین حلوای خوب 
  • کرم سرگین در میان آن حدث  ** در جهان نقلی نداند جز خبث 
  • مناجات 
  • ای خدای بی‌نظیر ایثار کن  ** گوش را چون حلقه دادی زین سخن  305
  • گوش ما گیر و بدان مجلس کشان  ** کز رحیقت می‌خورند آن سرخوشان 
  • چون به ما بویی رسانیدی ازین  ** سر مبند آن مشک را ای رب دین 
  • از تو نوشند ار ذکورند ار اناث  ** بی‌دریغی در عطا یا مستغاث 
  • ای دعا ناگفته از تو مستجاب  ** داده دل را هر دمی صد فتح باب