English    Türkçe    فارسی   

5
3388-3437

  • گر به مال و ملک و ثروت فردمی  ** من دهانت را پر از زر کردمی 
  • هست ایمان شما زرق و مجاز  ** راه‌زن هم‌چون که آن بانگ نماز 
  • لیک از ایمان و صدق بایزید  ** چند حسرت در دل و جانم رسید  3390
  • هم‌چو آن زن کو جماع خر بدید  ** گفت آوه چیست این فحل فرید 
  • گر جماع اینست بردند این خران  ** بر کس ما می‌ریند این شوهران 
  • داد جمله داد ایمان بایزید  ** آفرینها بر چنین شیر فرید 
  • قطره‌ای ز ایمانش در بحر ار رود  ** بحر اندر قطره‌اش غرقه شود 
  • هم‌چو ز آتش ذره‌ای در بیشه‌ها  ** اندر آن ذره شود بیشه فنا  3395
  • چون خیالی در دل شه یا سپاه  ** کرد اندر جنگ خصمان را تباه 
  • یک ستاره در محمد رخ نمود  ** تا فنا شد گوهر گبر و جهود 
  • آنک ایمان یافت رفت اندر امان  ** کفرهای باقیان شد دو گمان 
  • کفر صرف اولین باری نماند  ** یا مسلمانی و یا بیمی نشاند 
  • این به حیله آب و روغن کردنیست  ** این مثلها کفو ذره‌ی نور نیست  3400
  • ذره نبود جز حقیری منجسم  ** ذره نبود شارق لا ینقسم 
  • گفتن ذره مرادی دان خفی  ** محرم دریا نه‌ای این دم کفی 
  • آفتاب نیر ایمان شیخ  ** گر نماید رخ ز شرق جان شیخ 
  • جمله پستی گنج گیرد تا ثری  ** جمله بالا خلد گیرد اخضری 
  • او یکی جان دارد از نور منیر  ** او یکی تن دارد از خاک حقیر  3405
  • ای عجب اینست او یا آن بگو  ** که بماندم اندرین مشکل عمو 
  • گر وی اینست ای برادر چیست آن  ** پر شده از نور او هفت آسمان 
  • ور وی آنست این بدن ای دوست چیست  ** ای عجب زین دو کدامین است و کیست 
  • حکایت آن زن کی گفت شوهر را کی گوشت را گربه خورد شوهر گربه را به ترازو بر کشید گربه نیم من برآمد گفت ای زن گوشت نیم من بود و افزون اگر این گوشتست گربه کو و اگر این گربه است گوشت کو 
  • بود مردی کدخدا او را زنی  ** سخت طناز و پلید و ره‌زنی 
  • هرچه آوردی تلف کردیش زن  ** مرد مضطر بود اندر تن زدن  3410
  • بهر مهمان گوشت آورد آن معیل  ** سوی خانه با دو صد جهد طویل 
  • زن بخوردش با کباب و با شراب  ** مرد آمد گفت دفع ناصواب 
  • مرد گفتش گوشت کو مهمان رسید  ** پیش مهمان لوت می‌باید کشید 
  • گفت زن این گربه خورد آن گوشت را  ** گوشت دیگر خر اگر باشد هلا 
  • گفت ای ایبک ترازو را بیار  ** گربه را من بر کشم اندر عیار  3415
  • بر کشیدش بود گربه نیم من  ** پس بگفت آن مرد کای محتال زن 
  • گوشت نیم من بود و افزون یک ستیر  ** هست گربه نیم‌من هم ای ستیر 
  • این اگر گربه‌ست پس آن گوشت کو  ** ور بود این گوشت گربه کو بجو 
  • بایزید ار این بود آن روح چیست  ** ور وی آن روحست این تصویر کیست 
  • حیرت اندر حیرتست ای یار من  ** این نه کار تست و نه هم کار من  3420
  • هر دو او باشد ولیک از ریع زرع  ** دانه باشد اصل و آن که پره فرع 
  • حکمت این اضداد را با هم ببست  ** ای قصاب این گردران با گردنست 
  • روح بی‌قالب نداند کار کرد  ** قالبت بی‌جان فسرده بود و سرد 
  • قالبت پیدا و آن جانت نهان  ** راست شد زین هر دو اسباب جهان 
  • خاک را بر سر زنی سر نشکند  ** آب را بر سر زنی در نشکند  3425
  • گر تو می‌خواهی که سر را بشکنی  ** آب را و خاک را بر هم زنی 
  • چون شکستی سر رود آبش به اصل  ** خاک سوی خاک آید روز فصل 
  • حکمتی که بود حق را ز ازدواج  ** گشت حاصل از نیاز و از لجاج 
  • باشد آنگه ازدواجات دگر  ** لا سمع اذن و لا عین بصر 
  • گر شنیدی اذن کی ماندی اذن  ** یا کجا کردی دگر ضبط سخن  3430
  • گر بدیدی برف و یخ خورشید را  ** از یخی برداشتی اومید را 
  • آب گشتی بی‌عروق و بی‌گره  ** ز آب داود هوا کردی زره 
  • پس شدی درمان جان هر درخت  ** هر درختی از قدومش نیک‌بخت 
  • آن یخی بفسرده در خود مانده  ** لا مساسی با درختان خوانده 
  • لیس یالف لیس یلف جسمه  ** لیس الا شح نفس قسمه  3435
  • نیست ضایع زو شود تازه جگر  ** لیک نبود پیک و سلطان خضر 
  • ای ایاز استاره‌ی تو بس بلند  ** نیست هر برجی عبورش را پسند