English    Türkçe    فارسی   

5
3555-3604

  • بنده‌ی ما را چرا آزرد دل  ** کرد ما را پیش مهمانان خجل  3555
  • شربتی که به ز خون اوست ریخت  ** این زمان هم‌چون زنان از ما گریخت 
  • لیک جان از دست من او کی برد  ** گیر هم‌چون مرغ بالا بر پرد 
  • تیر قهر خویش بر پرش زنم  ** پر و بال مردریگش بر کنم 
  • گر رود در سنگ سخت از کوششم  ** از دل سنگش کنون بیرون کشم 
  • من برانم بر تن او ضربتی  ** که بود قوادکان را عبرتی  3560
  • با همه سالوس با ما نیز هم  ** داد او و صد چو او این دم دهم 
  • خشم خون‌خوارش شده بد سرکشی  ** از دهانش می بر آمد آتشی 
  • دو بار دست و پای امیر را بوسیدن و لابه کردن شفیعان و همسایگان زاهد 
  • آن شفیعان از دم هیهای او  ** چند بوسیدند دست و پای او 
  • کای امیر از تو نشاید کین کشی  ** گر بشد باده تو بی‌باده خوشی 
  • باده سرمایه ز لطف تو برد  ** لطف آب از لطف تو حسرت خورد  3565
  • پادشاهی کن ببخشش ای رحیم  ** ای کریم ابن الکریم ابن الکریم 
  • هر شرابی بنده‌ی این قد و خد  ** جمله مستان را بود بر تو حسد 
  • هیچ محتاج می گلگون نه‌ای  ** ترک کن گلگونه تو گلگونه‌ای 
  • ای رخ چون زهره‌ات شمس الضحی  ** ای گدای رنگ تو گلگونه‌ها 
  • باده کاندر خنب می‌جوشد نهان  ** ز اشتیاق روی تو جوشد چنان  3570
  • ای همه دریا چه خواهی کرد نم  ** وی همه هستی چه می‌جویی عدم 
  • ای مه تابان چه خواهی کرد گرد  ** ای که مه در پیش رویت روی‌زرد 
  • تاج کرمناست بر فرق سرت  ** طوق اعطیناک آویز برت 
  • تو خوش و خوبی و کان هر خوشی  ** تو چرا خود منت باده کشی 
  • جوهرست انسان و چرخ او را عرض  ** جمله فرع و پایه‌اند و او غرض  3575
  • ای غلامت عقل و تدبیرات و هوش  ** چون چنینی خویش را ارزان فروش 
  • خدمتت بر جمله هستی مفترض  ** جوهری چون نجده خواهد از عرض 
  • علم جویی از کتبها ای فسوس  ** ذوق جویی تو ز حلوا ای فسوس 
  • بحر علمی در نمی پنهان شده  ** در سه گز تن عالمی پنهان شده 
  • می چه باشد یا سماع و یا جماع  ** تا بجویی زو نشاط و انتفاع  3580
  • آفتاب از ذره‌ای شد وام خواه  ** زهره‌ای از خمره‌ای شد جام‌خواه 
  • جان بی‌کیفی شده محبوس کیف  ** آفتابی حبس عقده اینت حیف 
  • باز جواب گفتن آن امیر ایشان را 
  • گفت نه نه من حریف آن میم  ** من به ذوق این خوشی قانع نیم 
  • من چنان خواهم که هم‌چون یاسمین  ** کژ همی‌گردم چنان گاهی چنین 
  • وارهیده از همه خوف و امید  ** کژ همی‌گردم بهر سو هم‌چو بید  3585
  • هم‌چو شاخ بید گردان چپ و راست  ** که ز بادش گونه گونه رقصهاست 
  • آنک خو کردست با شادی می  ** این خوشی را کی پسندد خواجه کی 
  • انبیا زان زین خوشی بیرون شدند  ** که سرشته در خوشی حق بدند 
  • زانک جانشان آن خوشی را دیده بود  ** این خوشیها پیششان بازی نمود 
  • با بت زنده کسی چون گشت یار  ** مرده را چون در کشد اندر کنار  3590
  • تفسیر این آیت که و ان الدار الاخرة لهی الحیوان لوکانوا یعلمون کی در و دیوار و عرصه‌ی آن عالم و آب و کوزه و میوه و درخت همه زنده‌اند و سخن‌گوی و سخن‌شنو و جهت آن فرمود مصطفی علیه السلام کی الدنیا جیفه و طلابها کلاب و اگر آخرت را حیات نبودی آخرت هم جیفه بودی جیفه را برای مردگیش جیفه گویند نه برای بوی زشت و فرخجی 
  • آن جهان چون ذره ذره زنده‌اند  ** نکته‌دانند و سخن گوینده‌اند 
  • در جهان مرده‌شان آرام نیست  ** کین علف جز لایق انعام نیست 
  • هر که را گلشن بود بزم و وطن  ** کی خورد او باده اندر گولخن 
  • جای روح پاک علیین بود  ** کرم باشد کش وطن سرگین بود 
  • بهر مخمور خدا جام طهور  ** بهر این مرغان کور این آب شور  3595
  • هر که عدل عمرش ننمود دست  ** پیش او حجاج خونی عادلست 
  • دختران را لعبت مرده دهند  ** که ز لعب زندگان بی‌آگهند 
  • چون ندارند از فتوت زور و دست  ** کودکان را تیغ چوبین بهترست 
  • کافران قانع بنقش انبیا  ** که نگاریده‌ست اندر دیرها 
  • زان مهان ما را چو دور روشنیست  ** هیچ‌مان پروای نقش سایه نیست  3600
  • این یکی نقشش نشسته در جهان  ** وآن دگر نقشش چو مه در آسمان 
  • این دهانش نکته‌گویان با جلیس  ** و آن دگر با حق به گفتار و انیس 
  • گوش ظاهر این سخن را ضبط کن  ** گوش جانش جاذب اسرار کن 
  • چشم ظاهر ضابط حلیه‌ی بشر  ** چشم سر حیران مازاغ البصر