English    Türkçe    فارسی   

6
1804-1853

  • چون زنی که بیست فرزندش بود  ** هر یکی حاکی حال خوش بود 
  • حمل نبود بی ز مستی و ز لاغ  ** بی بهاری کی شود زاینده باغ  1805
  • حاملان و بچگانشان بر کنار  ** شد دلیل عشق‌بازی با بهار 
  • هر درختی در رضاع کودکان  ** هم‌چو مریم حامل از شاهی نهان 
  • گرچه صد در آب آتشی پوشیده شد  ** صد هزاران کف برو جوشیده شد 
  • گرچه آتش سخت پنهان می‌تند  ** کف بده انگشت اشارت می‌کند 
  • هم‌چنین اجزای مستان وصال  ** حامل از تمثالهای حال و قال  1810
  • در جمال حال وا مانده دهان  ** چشم غایب گشته از نقش جهان 
  • آن موالید از زه این چار نیست  ** لاجرم منظور این ابصار نیست 
  • آن موالید از تجلی زاده‌اند  ** لاجرم مستور پرده‌ی ساده‌اند 
  • زاده گفتیم و حقیقت زاد نیست  ** وین عبارت جز پی ارشاد نیست 
  • هین خمش کن تا بگوید شاه قل  ** بلبلی مفروش با این جنس گل  1815
  • این گل گویاست پر جوش و خروش  ** بلبلا ترک زبان کن باش گوش 
  • هر دو گون تمثال پاکیزه‌مثال  ** شاهد عدل‌اند بر سر وصال 
  • هر دو گون حسن لطیف مرتضی  ** شاهد احبال و حشر ما مضی 
  • هم‌چو یخ کاندر تموز مستجد  ** هر دم افسانه‌ی زمستان می‌کند 
  • ذکر آن اریاح سرد و زمهریر  ** اندر آن ازمان و ایام عسیر  1820
  • هم‌چو آن میوه که در وقت شتا  ** می‌کند افسانه‌ی لطف خدا 
  • قصه‌ی دور تبسمهای شمس  ** وآن عروسان چمن را لمس و طمس 
  • حال رفت و ماند جزوت یادگار  ** یا ازو واپرس یا خود یاد آر 
  • چون فرو گیرد غمت گر چستیی  ** زان دم نومید کن وا جستیی 
  • گفتییش ای غصه‌ی منکر به حال  ** راتبه‌ی انعامها را زان کمال  1825
  • گر بهر دم نت بهار و خرمیست  ** هم‌چو چاش گل تنت انبار چیست 
  • چاش گل تن فکر تو هم‌چون گلاب  ** منکر گل شد گلاب اینت عجاب 
  • از کپی‌خویان کفران که دریغ  ** بر نبی‌خویان نثار مهر و میغ 
  • آن لجاج کفر قانون کپیست  ** وآن سپاس و شکر منهاج نبیست 
  • با کپی‌خویان تهتکها چه کرد  ** با نبی‌رویان تنسکها چه کرد  1830
  • در عمارتها سگانند و عقور  ** در خرابیهاست گنج عز و نور 
  • گر نبودی این بزوغ اندر خسوف  ** گم نکردی راه چندین فیلسوف 
  • زیرکان و عاقلان از گمرهی  ** دیده بر خرطوم داغ ابلهی 
  • باقی قصه‌ی فقیر روزی‌طلب بی‌واسطه‌ی کسب 
  • آن یکی بیچاره‌ی مفلس ز درد  ** که ز بی‌چیزی هزاران زهر خورد 
  • لابه کردی در نماز و در دعا  ** کای خداوند و نگهبان رعا  1835
  • بی ز جهدی آفریدی مر مرا  ** بی فن من روزیم ده زین سرا 
  • پنج گوهر دادیم در درج سر  ** پنج حس دیگری هم مستتر 
  • لا یعد این داد و لا یحصی ز تو  ** من کلیلم از بیانش شرم‌رو 
  • چونک در خلاقیم تنها توی  ** کار رزاقیم تو کن مستوی 
  • سالها زو این دعا بسیار شد  ** عاقبت زاری او بر کار شد  1840
  • هم‌چو آن شخصی که روزی حلال  ** از خدا می‌خواست بی‌کسب و کلال 
  • گاو آوردش سعادت عاقبت  ** عهد داود لدنی معدلت 
  • این متیم نیز زاریها نمود  ** هم ز میدان اجابت گو ربود 
  • گاه بدظن می‌شدی اندر دعا  ** از پی تاخیر پاداش و جزا 
  • باز ارجاء خداوند کریم  ** در دلش بشار گشتی و زعیم  1845
  • چون شدی نومید در جهد از کلال  ** از جناب حق شنیدی که تعال 
  • خافضست و رافعست این کردگار  ** بی ازین دو بر نیاید هیچ کار 
  • خفض ارضی بین و رفع آسمان  ** بی ازین دو نیست دورانش ای فلان 
  • خفض و رفع این زمین نوعی دگر  ** نیم سالی شوره نیمی سبز و تر 
  • خفض و رفع روزگار با کرب  ** نوع دیگر نیم روز و نیم شب  1850
  • خفض و رفع این مزاج ممترج  ** گاه صحت گاه رنجوری مضج 
  • هم‌چنین دان جمله احوال جهان  ** قحط و جدب و صلح و جنگ از افتتان 
  • این جهان با این دو پر اندر هواست  ** زین دو جانها موطن خوف و رجاست