English    Türkçe    فارسی   

6
2059-2108

  • گر نبینیش و سلامت وا روی  ** خیر تو باشد نگردی زو غوی 
  • لاف‌کیشی کاسه‌لیسی طبل‌خوار  ** بانگ طبلش رفته اطراف دیار  2060
  • سبطیند این قوم و گوساله‌پرست  ** در چنین گاوی چه می‌مالند دست 
  • جیفة اللیلست و بطال النهار  ** هر که او شد غره‌ی این طبل‌خوار 
  • هشته‌اند این قوم صد علم و کمال  ** مکر و تزویری گرفته کینست حال 
  • آل موسی کو دریغا تاکنون  ** عابدان عجل را ریزند خون 
  • شرع و تقوی را فکنده سوی پشت  ** کو عمر کو امر معروفی درشت  2065
  • کین اباحت زین جماعت فاش شد  ** رخصت هر مفسد قلاش شد 
  • کو ره پیغامبری و اصحاب او  ** کو نماز و سبحه و آداب او 
  • جواب گفتن مرید و زجر کردن مرید آن طعانه را از کفر و بیهوده گفتن 
  • بانگ زد بر وی جوان و گفت بس  ** روز روشن از کجا آمد عسس 
  • نور مردان مشرق و مغرب گرفت  ** اسمانها سجده کردند از شگفت 
  • آفتاب حق بر آمد از حمل  ** زیر چادر رفت خورشید از خجل  2070
  • ترهات چون تو ابلیسی مرا  ** کی بگرداند ز خاک این سرا 
  • من به بادی نامدم هم‌چون سحاب  ** تا بگردی باز گردم زین جناب 
  • عجل با آن نور شد قبله‌ی کرم  ** قبله بی آن نور شد کفر و صنم 
  • هست اباحت کز هوای آمد ضلال  ** هست اباحت کز خدا آمد کمال 
  • کفر ایمان گشت و دیو اسلام یافت  ** آن طرف کان نور بی‌اندازه تافت  2075
  • مظهر عزست و محبوب به حق  ** از همه کروبیان برده سبق 
  • سجده آدم را بیان سبق اوست  ** سجده آرد مغز را پیوست پوست 
  • شمع حق را پف کنی تو ای عجوز  ** هم تو سوزی هم سرت ای گنده‌پوز 
  • کی شود دریا ز پوز سگ نجس  ** کی شود خورشید از پف منطمس 
  • حکم بر ظاهر اگر هم می‌کنی  ** چیست ظاهرتر بگو زین روشنی  2080
  • جمله ظاهرها به پیش این ظهور  ** باشد اندر غایت نقص و قصور 
  • هر که بر شمع خدا آرد پف او  ** شمع کی میرد بسوزد پوز او 
  • چون تو خفاشان بسی بینند خواب  ** کین جهان ماند یتیم از آفتاب 
  • موجهای تیز دریاهای روح  ** هست صد چندان که بد طوفان نوح 
  • لیک اندر چشم کنعان موی رست  ** نوح و کشتی را بهشت و کوه جست  2085
  • کوه و کنعان را فرو برد آن زمان  ** نیم موجی تا به قعر امتهان 
  • مه فشاند نور و سگ وع وع کند  ** سگ ز نور ماه کی مرتع کند 
  • شب روان و همرهان مه بتگ  ** ترک رفتن کی کنند از بانگ سگ 
  • جزو سوی کل دوان مانند تیر  ** کی کند وقف از پی هر گنده‌پیر 
  • جان شرع و جان تقوی عارفست  ** معرفت محصول زهد سالفست  2090
  • زهد اندر کاشتن کوشیدنست  ** معرفت آن کشت را روییدنست 
  • پس چو تن باشد جهاد و اعتقاد  ** جان این کشتن نباتست و حصاد 
  • امر معروف او و هم معروف اوست  ** کاشف اسرار و هم مکشوف اوست 
  • شاه امروزینه و فردای ماست  ** پوست بنده‌ی مغز نغزش دایماست 
  • چون انا الحق گفت شیخ و پیش برد  ** پس گلوی جمله کوران را فشرد  2095
  • چون انای بنده لا شد از وجود  ** پس چه ماند تو بیندیش ای جحود 
  • گر ترا چشمیست بگشا در نگر  ** بعد لا آخر چه می‌ماند دگر 
  • ای بریده آن لب و حلق و دهان  ** که کند تف سوی مه یا آسمان 
  • تف برویش باز گردد بی شکی  ** تف سوی گردون نیابد مسلکی 
  • تا قیامت تف برو بارد ز رب  ** هم‌چو تبت بر روان بولهب  2100
  • طبل و رایت هست ملک شهریار  ** سگ کسی که خواند او را طبل‌خوار 
  • آسمانها بنده‌ی ماه وی‌اند  ** شرق و مغرب جمله نانخواه وی‌اند 
  • زانک لولاکست بر توقیع او  ** جمله در انعام و در توزیع او 
  • گر نبودی او نیابیدی فلک  ** گردش و نور و مکانی ملک 
  • گر نبودی او نیابیدی به حار  ** هیبت و ماهی و در شاهوار  2105
  • گر نبودی او نیابیدی زمین  ** در درونه گنج و بیرون یاسمین 
  • رزقها هم رزق‌خواران وی‌اند  ** میوه‌ها لب‌خشک باران وی‌اند 
  • هین که معکوس است در امر این گره  ** صدقه‌بخش خویش را صدقه بده