English    Türkçe    فارسی   

6
2369-2418

  • ای بسا علم و ذکاوات و فطن  ** گشته ره‌رو را چو غول و راه‌زن 
  • بیشتر اصحاب جنت ابلهند  ** تا ز شر فیلسوفی می‌رهند  2370
  • خویش را عریان کن از فضل و فضول  ** تا کند رحمت به تو هر دم نزول 
  • زیرکی ضد شکستست و نیاز  ** زیرکی بگذار و با گولی‌بساز 
  • زیرکی دان دام برد و طمع و گاز  ** تا چه خواهد زیرکی را پاک‌باز 
  • زیرکان با صنعتی قانع شده  ** ابلهان از صنع در صانع شده 
  • زانک طفل خرد را مادر نهار  ** دست و پا باشد نهاده بر کنار  2375
  • حکایت آن سه مسافر مسلمان و ترسا و جهود و آن کی به منزل قوتی یافتند و ترسا و جهود سیر بودند گفتند این قوت را فردا خوریم مسلمان صایم بود گرسنه ماند از آنک مغلوب بود 
  • یک حکایت بشنو اینجا ای پسر  ** تا نگردی ممتحن اندر هنر 
  • آن جهود و مومن و ترسا مگر  ** همرهی کردند با هم در سفر 
  • با دو گمره همره آمد مومنی  ** چون خرد با نفس و با آهرمنی 
  • مرغزی و رازی افتند از سفر  ** همره و هم‌سفره پیش هم‌دگر 
  • در قفص افتند زاغ و جغد و باز  ** جفت شد در حبس پاک و بی‌نماز  2380
  • کرده منزل شب به یک کاروانسرا  ** اهل شرق و اهل غرب و ما ورا 
  • مانده در کاروانسرا خرد و شگرف  ** روزها با هم ز سرما و ز برف 
  • چون گشاده شد ره و بگشاد بند  ** بسکلند و هر یکی جایی روند 
  • چون قفس را بشکند شاه خرد  ** جمع مرغان هر یکی سویی پرد 
  • پر گشاید پیش ازین بر شوق و یاد  ** در هوای جنس خود سوی معاد  2385
  • پر گشاید هر دمی با اشک و آه  ** لیک پریدن ندارد روی و راه 
  • راه شد هر یک پرد مانند باد  ** سوی آن کز یاد آن پر می‌گشاد 
  • آن طرف که بود اشک و آه او  ** چونک فرصت یافت باشد راه او 
  • در تن خود بنگر این اجزای تن  ** از کجاها گرد آمد در بدن 
  • آبی و خاکی و بادی و آتشی  ** عرشی و فرشی و رومی و گشی  2390
  • از امید عود هر یک بسته طرف  ** اندرین کاروانسرا از بیم برف 
  • برف گوناگون جمود هر جماد  ** در شتای بعد آن خورشید داد 
  • چون بتابد تف آن خورشید جشم  ** کوه گردد گاه ریگ و گاه پشم 
  • در گداز آید جمادات گران  ** چون گداز تن به وقت نقل جان 
  • چون رسیدند این سه همره منزلی  ** هدیه‌شان آورد حلوا مقبلی  2395
  • برد حلوا پیش آن هر سه غریب  ** محسنی از مطبخ انی قریب 
  • نان گرم و صحن حلوای عسل  ** برد آنک در ثوابش بود امل 
  • الکیاسه والادب لاهل المدر  ** الضیافه والقری لاهل الوبر 
  • الضیافة للغریب والقری  ** اودع الرحمن فی اهل القری 
  • کل یوم فی القری ضیف حدیث  ** ما له غیر الاله من مغیث  2400
  • کل لیل فی القری وفد جدید  ** ما لهم ثم سوی الله محید 
  • تخمه بودند آن دو بیگانه ز خور  ** بود صایم روز آن مومن مگر 
  • چون نماز شام آن حلوا رسید  ** بود مومن مانده در جوع شدید 
  • آن دو کس گفتند ما از خور پریم  ** امشبش بنهیم و فردایش خوریم 
  • صبر گیریم امشب از خور تن زنیم  ** بهر فردا لوت را پنهان کنیم  2405
  • گفت مومن امشب این خورده شود  ** صبر را بنهیم تا فردا بود 
  • پس بدو گفتند زین حکمت‌گری  ** قصد تو آن است تا تنها خوری 
  • گفت ای یاران نه که ما سه تنیم  ** چون خلاف افتاد تا قسمت کنیم 
  • هرکه خواهد قسم خود بر جان زند  ** هرکه خواهد قسم خود پنهان کند 
  • آن دو گفتندش ز قسمت در گذر  ** گوش کن قسام فی‌النار از خبر  2410
  • گفت قسام آن بود کو خویش را  ** کرد قسمت بر هوا و بر خدا 
  • ملک حق و جمله قسم اوستی  ** قسم دیگر را دهی دوگوستی 
  • این اسد غالب شدی هم بر سگان  ** گر نبودی نوبت آن بدرگان 
  • قصدشان آن کان مسلمان غم خورد  ** شب برو در بی‌نوایی بگذرد 
  • بود مغلوب او به تسلیم و رضا  ** گفت سمعا طاعة اصحابنا  2415
  • پس بخفتند آن شب و برخاستند  ** بامدادان خویش را آراستند 
  • روی شستند و دهان و هر یکی  ** داشت اندر ورد راه و مسلکی 
  • یک زمانی هر کسی آورد رو  ** سوی ورد خویش از حق فضل‌جو