English    Türkçe    فارسی   

6
2952-3001

  • عقل می‌گفتش که جنسیت یقین  ** از ره معنیست نی از آب و طین 
  • هین مشو صورت‌پرست و این مگو  ** سر جنسیت به صورت در مجو 
  • صورت آمد چون جماد و چون حجر  ** نیست جامد را ز جنسیت خبر 
  • جان چو مور و تن چو دانه‌ی گندمی  ** می‌کشاند سو به سویش هر دمی  2955
  • مور داند کان حبوب مرتهن  ** مستحیل و جنس من خواهد شدن 
  • آن یکی موری گرفت از راه جو  ** مور دیگر گندمی بگرفت و دو 
  • جو سوی گندم نمی‌تازد ولی  ** مور سوی مور می‌آید بلی 
  • رفتن جو سوی گندم تابعست  ** مور را بین که به جنسش راجعست 
  • تو مگو گندم چرا شد سوی جو  ** چشم را بر خصم نه نی بر گرو  2960
  • مور اسود بر سر لبد سیاه  ** مور پنهان دانه پیدا پیش راه 
  • عقل گوید چشم را نیکو نگر  ** دانه هرگز کی رود بی دانه‌بر 
  • زین سبب آمد سوی اصحاب کلب  ** هست صورتها حبوب و مور قلب 
  • زان شود عیسی سوی پاکان چرخ  ** بد قفس‌ها مختلف یک جنس فرخ 
  • این قفس پیدا و آن فرخش نهان  ** بی‌قفس کش کی قفس باشد روان  2965
  • ای خنک چشمی که عقلستش امیر  ** عاقبت‌بین باشد و حبر و قریر 
  • فرق زشت و نغز از عقل آورید  ** نی ز چشمی کز سیه گفت و سپید 
  • چشم غره شد به خضرای دمن  ** عقل گوید بر محک ماش زن 
  • آفت مرغست چشم کام‌بین  ** مخلص مرغست عقل دام‌بین 
  • دام دیگر بد که عقلش در نیافت  ** وحی غایب‌بین بدین سو زان شتافت  2970
  • جنس و ناجنس از خرد دانی شناخت  ** سوی صورت‌ها نشاید زود تاخت 
  • نیست جنسیت به صورت لی و لک  ** عیسی آمد در بشر جنس ملک 
  • برکشیدش فوق این نیلی‌حصار  ** مرغ گردونی چو چغزش زاغ‌وار 
  • قصه‌ی عبدالغوث و ربودن پریان او را و سالها میان پریان ساکن شدن او و بعد از سالها آمدن او به شهر و فرزندان خویش را باز ناشکیفتن او از آن پریان بحکم جنسیت و همدلی او با ایشان 
  • بود عبدالغوث هم‌جنس پری  ** چون پری نه سال در پنهان‌پری 
  • شد زنش را نسل از شوی دگر  ** وآن یتیمانش ز مرگش در سمر  2975
  • که مرورا گرگ زد یا ره‌زنی  ** یا فتاد اندر چهی یا مکمنی 
  • جمله فرزندانش در اشغال مست  ** خود نگفتندی که بابایی بدست 
  • بعد نه سال آمد او هم عاریه  ** گشت پیدا باز شد متواریه 
  • یک مهی مهمان فرزندان خویش  ** بود و زان پس کس ندیدش رنگ بیش 
  • برد هم جنسی پریانش چنان  ** که رباید روح را زخم سنان  2980
  • چون بهشتی جنس جنت آمدست  ** هم ز جنسیت شود یزدان‌پرست 
  • نه نبی فرمود جود و محمده  ** شاخ جنت دان به دنیا آمده 
  • مهرها را جمله جنس مهر خوان  ** قهرها را جمله جنس قهر دان 
  • لاابالی لا ابالی آورد  ** زانک جنس هم بوند اندر خرد 
  • بود جنسیت در ادریس از نجوم  ** هشت سال او با زحل بد در قدوم  2985
  • در مشارق در مغارب یار او  ** هم‌حدیث و محرم آثار او 
  • بعد غیبت چونک آورد او قدوم  ** در زمین می‌گفت او درس نجوم 
  • پیش او استارگان خوش صف زده  ** اختران در درس او حاضر شده 
  • آنچنان که خلق آواز نجوم  ** می‌شنیدند از خصوص و از عموم 
  • جذب جنسیت کشیده تا زمین  ** اختران را پیش او کرده مبین  2990
  • هر یکی نام خود و احوال خود  ** باز گفته پیش او شرح رصد 
  • چیست جنسیت یکی نوع نظر  ** که بدان یابند ره در هم‌دگر 
  • آن نظر که کرد حق در وی نهان  ** چون نهد در تو تو گردی جنس آن 
  • هر طرف چه می‌کشد تن را نظر  ** بی‌خبر را کی کشاند با خبر 
  • چونک اندر مرد خوی زن نهد  ** او مخنث گردد و گان می‌دهد  2995
  • چون نهد در زن خدا خوی نری  ** طالب زن گردد آن زن سعتری 
  • چون نهد در تو صفات جبرئیل  ** هم‌چو فرخی بر هواجویی سبیل 
  • منتظر بنهاده دیده در هوا  ** از زمین بیگانه عاشق بر سما 
  • چون نهد در تو صفت‌های خری  ** صد پرت گر هست بر آخر پری 
  • از پی صورت نیامد موش خوار  ** از خبیثی شد زبون موش‌خوار  3000
  • طعمه‌جوی و خاین و ظلمت‌پرست  ** از پنیر و فستق و دوشاب مست