English    Türkçe    فارسی   

6
4098-4147

  • می‌کشاند مکر برقت بی‌دلیل  ** در مفازه‌ی مظلمی شب میل میل 
  • بر که افتی گاه و در جوی اوفتی  ** گه بدین سو گه بدان سوی اوفتی 
  • خود نبینی تو دلیل ای جاه‌جو  ** ور ببینی رو بگردانی ازو  4100
  • که سفر کردم درین ره شصت میل  ** مر مرا گمراه گوید این دلیل 
  • گر نهم من گوش سوی این شگفت  ** ز امر او راهم ز سر باید گرفت 
  • من درین ره عمر خود کردم گرو  ** هرچه بادا باد ای خواجه برو 
  • راه کردی لیک در ظن چو برق  ** عشر آن ره کن پی وحی چو شرق 
  • ظن لایغنی من الحق خوانده‌ای  ** وز چنان برقی ز شرقی مانده‌ای  4105
  • هی در آ در کشتی ما ای نژند  ** یا تو آن کشتی برین کشتی ببند 
  • گوید او چون ترک گیرم گیر و دار  ** چون روم من در طفیلت کوروار 
  • کور با رهبر به از تنها یقین  ** زان یکی ننگست و صد ننگست ازین 
  • می‌گریزی از پشه در کزدمی  ** می‌گریزی در یمی تو از نمی 
  • می‌گریزی از جفاهای پدر  ** در میان لوطیان و شور و شر  4110
  • می‌گریزی هم‌چو یوسف ز اندهی  ** تا ز نرتع نلعب افتی در چهی 
  • در چه افتی زین تفرج هم‌چو او  ** مر ترا لیک آن عنایت یار کو 
  • گر نبودی آن به دستوری پدر  ** برنیاوردی ز چه تا حشر سر 
  • آن پدر بهر دل او اذن داد  ** گفت چون اینست میلت خیر باد 
  • هر ضریری کز مسیحی سر کشد  ** او جهودانه بماند از رشد  4115
  • قابل ضو بود اگر چه کور بود  ** شد ازین اعراض او کور و کبود 
  • گویدش عیسی بزن در من دو دست  ** ای عمی کحل عزیزی با منست 
  • از من ار کوری بیابی روشنی  ** بر قمیص یوسف جان بر زنی 
  • کار و باری کت رسد بعد شکست  ** اندر آن اقبال و منهاج رهست 
  • کار و باری که ندارد پا و سر  ** ترک کن هی پیر خر ای پیر خر  4120
  • غیر پیر استاد و سرلشکر مباد  ** پیر گردون نی ولی پیر رشاد 
  • در زمان چون پیر را شد زیردست  ** روشنایی دید آن ظلمت‌پرست 
  • شرط تسلیم است نه کار دراز  ** سود نبود در ضلالت ترک‌تاز 
  • من نجویم زین سپس راه اثیر  ** پیر جویم پیر جویم پیر پیر 
  • پیر باشد نردبان آسمان  ** تیر پران از که گردد از کمان  4125
  • نه ز ابراهیم نمرود گران  ** کرد با کرکس سفر بر آسمان 
  • از هوا شد سوی بالا او بسی  ** لیک بر گردون نپرد کرکسی 
  • گفتش ابراهیم ای مرد سفر  ** کرکست من باشم اینت خوب‌تر 
  • چون ز من سازی به بالا نردبان  ** بی پریدن بر روی بر آسمان 
  • آنچنان که می‌رود تا غرب و شرق  ** بی ز زاد و راحله دل هم‌چو برق  4130
  • آنچنان که می‌رود شب ز اغتراب  ** حس مردم شهرها در وقت خواب 
  • آنچنان که عارف از راه نهان  ** خوش نشسته می‌رود در صد جهان 
  • گر ندادستش چنین رفتار دست  ** این خبرها زان ولایت از کیست 
  • این خبرها وین روایات محق  ** صد هزاران پیر بر وی متفق 
  • یک خلافی نی میان این عیون  ** آنچنان که هست در علم ظنون  4135
  • آن تحری آمد اندر لیل تار  ** وین حضور کعبه و وسط نهار 
  • خیز ای نمرود پر جوی از کسان  ** نردبانی نایدت زین کرکسان 
  • عقل جزوی کرکس آمد ای مقل  ** پر او با جیفه‌خواری متصل 
  • عقل ابدالان چو پر جبرئیل  ** می‌پرد تا ظل سدره میل میل 
  • باز سلطانم گشم نیکوپیم  ** فارغ از مردارم و کرکس نیم  4140
  • ترک کرکس کن که من باشم کست  ** یک پر من بهتر از صد کرکست 
  • چند بر عمیا دوانی اسپ را  ** باید استا پیشه را و کسپ را 
  • خویشتن رسوا مکن در شهر چین  ** عاقلی جو خویش از وی در مچین 
  • آن چه گوید آن فلاطون زمان  ** هین هوا بگار و رو بر وفق آن 
  • جمله می‌گویند اندر چین به جد  ** بهر شاه خویشتن که لم یلد  4145
  • شاه ما خود هیچ فرزندی نزاد  ** بلک سوی خویش زن را ره نداد 
  • هر که از شاهان ازین نوعش بگفت  ** گردنش با تیغ بران کرد جفت