English    Türkçe    فارسی   

6
4259-4308

  • بر عسس کرده ملک تهدید و بیم  ** که چرا باشید بر دزدان رحیم 
  • عشوه‌شان را از چه رو باور کنید  ** یا چرا زیشان قبول زر کنید  4260
  • رحم بر دزدان و هر منحوس‌دست  ** بر ضعیفان ضربت و بی‌رحمیست 
  • هین ز رنج خاص مسکل ز انتقام  ** رنج او کم بین ببین تو رنج عام 
  • اصبع ملدوغ بر در دفع شر  ** در تعدی و هلاک تن نگر 
  • اتفاقا اندر آن ایام دزد  ** گشته بود انبوه پخته و خام دزد 
  • در چنین وقتش بدید و سخت زد  ** چوب‌ها و زخمهای بی‌عدد  4265
  • نعره و فریاد زان درویش خاست  ** که مزن تا من بگویم حال راست 
  • گفت اینک دادمت مهلت بگو  ** تا به شب چون آمدی بیرون به کو 
  • تو نه‌ای زینجا غریب و منکری  ** راستی گو تا بچه مکر اندری 
  • اهل دیوان بر عسس طعنه زدند  ** که چرا دزدان کنون انبه شدند 
  • انبهی از تست و از امثال تست  ** وا نما یاران زشتت را نخست  4270
  • ورنه کین جمله را از تو کشم  ** تا شود آمن زر هر محتشم 
  • گفت او از بعد سوگندان پر  ** که نیم من خانه‌سوز و کیسه‌بر 
  • من نه مرد دزدی و بیدادیم  ** من غریب مصرم و بغدادیم 
  • بیان این خبر کی الکذب ریبة والصدق طمانینة 
  • قصه‌ی آن خواب و گنج زر بگفت  ** پس ز صدق او دل آن کس شکفت 
  • بوی صدقش آمد از سوگند او  ** سوز او پیدا شد و اسپند او  4275
  • دل بیارامد به گفتار صواب  ** آنچنان که تشنه آرامد به آب 
  • جز دل محجوب کو را علتیست  ** از نبیش تا غبی تمییز نیست 
  • ورنه آن پیغام کز موضع بود  ** بر زند بر مه شکافیده شود 
  • مه شکافد وان دل محجوب نی  ** زانک مردودست او محبوب نی 
  • چشمه شد چشم عسس ز اشک مبل  ** نی ز گفت خشک بل از بوی دل  4280
  • یک سخن از دوزخ آید سوی لب  ** یک سخن از شهر جان در کوی لب 
  • بحر جان‌افزا و بحر پر حرج  ** در میان هر دو بحر این لب مرج 
  • چون یپنلو در میان شهرها  ** از نواحی آید آن‌جا بهرها 
  • کاله‌ی معیوب قلب کیسه‌بر  ** کاله‌ی پر سود مستشرف چو در 
  • زین یپنلو هر که بازرگان‌ترست  ** بر سره و بر قلب‌ها دیده‌ورست  4285
  • شد یپنلو مر ورا دار الرباح  ** وآن گر را از عمی دار الجناح 
  • هر یکی ز اجزای عالم یک به یک  ** بر غبی بندست و بر استاد فک 
  • بر یکی قندست و بر دیگر چو زهر  ** بر یکی لطفست و بر دیگر چو قهر 
  • هر جمادی با نبی افسانه‌گو  ** کعبه با حاجی گواه و نطق‌خو 
  • بر مصلی مسجد آمد هم گواه  ** کو همی‌آمد به من از دور راه  4290
  • با خلیل آتش گل و ریحان و ورد  ** باز بر نمرودیان مرگست و درد 
  • بارها گفتیم این را ای حسن  ** می‌نگردم از بیانش سیر من 
  • بارها خوردی تو نان دفع ذبول  ** این همان نانست چون نبوی ملول 
  • در تو جوعی می‌رسد تو ز اعتلال  ** که همی‌سوزد ازو تخمه و ملال 
  • هرکه را درد مجاعت نقد شد  ** نو شدن با جزو جزوش عقد شد  4295
  • لذت از جوعست نه از نقل نو  ** با مجاعت از شکر به نان جو 
  • پس ز بی‌جوعیست وز تخمه‌ی تمام  ** آن ملالت نه ز تکرار کلام 
  • چون ز دکان و مکاس و قیل و قال  ** در فریب مردمت ناید ملال 
  • چون ز غیبت و اکل لحم مردمان  ** شصت سالت سیریی نامد از آن 
  • عشوه‌ها در صید شله‌ی کفته تو  ** بی ملولی بارها خوش گفته تو  4300
  • بار آخر گوییش سوزان و چست  ** گرم‌تر صد بار از بار نخست 
  • درد داروی کهن را نو کند  ** درد هر شاخ ملولی خو کند 
  • کیمیای نو کننده دردهاست  ** کو ملولی آن طرف که درد خاست 
  • هین مزن تو از ملولی آه سرد  ** درد جو و درد جو و درد درد 
  • خادع دردند درمان‌های ژاژ  ** ره‌زنند و زرستانان رسم باژ  4305
  • آب شوری نیست در مان عطش  ** وقت خوردن گر نماید سرد و خوش 
  • لیک خادع گشته و مانع شد ز جست  ** ز آب شیرینی کزو صد سبزه رست 
  • هم‌چنین هر زر قلبی مانعست  ** از شناس زر خوش هرجا که هست