English    Türkçe    فارسی   

6
4570-4619

  • زین چه شش گوشه گر نبود برون  ** چون بر آرد یوسفی را از درون  4570
  • واردی بالای چرخ بی ستن  ** جسم او چون دلو در چه چاره کن 
  • یوسفان چنگال در دلوش زده  ** رسته از چاه و شه مصری شده 
  • دلوهای دیگر از چه آب‌جو  ** دلو او فارغ ز آب اصحاب‌جو 
  • دلوها غواص آب از بهر قوت  ** دلو او قوت و حیات جان حوت 
  • دلوها وابسته‌ی چرخ بلند  ** دلو او در اصبعین زورمند  4575
  • دلو چه و حبل چه و چرخ چی  ** این مثال بس رکیکست ای اچی 
  • از کجا آرم مثالی بی‌شکست  ** کفو آن نه آید و نه آمدست 
  • صد هزاران مرد پنهان در یکی  ** صد کمان و تیر درج ناوکی 
  • ما رمیت اذ رمیتی فتنه‌ای  ** صد هزاران خرمن اندر حفنه‌ای 
  • آفتابی در یکی ذره نهان  ** ناگهان آن ذره بگشاید دهان  4580
  • ذره ذره گردد افلاک و زمین  ** پیش آن خورشید چون جست از کمین 
  • این چنین جانی چه درخورد تنست  ** هین بشو ای تن ازین جان هر دو دست 
  • ای تن گشته وثاق جان بسست  ** چند تاند بحر درمشکی نشست 
  • ای هزاران جبرئیل اندر بشر  ** ای مسیحان نهان در جوف خر 
  • ای هزاران کعبه پنهان در کنیس  ** ای غلط‌انداز عفریت و بلیس  4585
  • سجده‌گاه لامکانی در مکان  ** مر بلیسان را ز تو ویران دکان 
  • که چرا من خدمت این طین کنم  ** صورتی را نم لقب چون دین کنم 
  • نیست صورت چشم را نیکو به مال  ** تا ببینی شعشعه‌ی نور جلال 
  • باز آمدن به شرح قصه‌ی شاه‌زاده و ملازمت او در حضرت شاه 
  • شاه‌زاده پیش شه حیران این  ** هفت گردون دیده در یک مشت طین 
  • هیچ ممکن نه ببحثی لب گشود  ** لیک جان با جان دمی خامش نبود  4590
  • آمده در خاطرش کین بس خفیست  ** این همه معنیست پس صورت ز چیست 
  • صورتی از صورتت بیزار کن  ** خفته‌ای هر خفته را بیدار کن 
  • آن کلامت می‌رهاند از کلام  ** وان سقامت می‌جهاند از سقام 
  • پس سقام عشق جان صحتست  ** رنجهااش حسرت هر راحتست 
  • ای تن اکنون دست خود زین جان بشو  ** ور نمی‌شویی جز این جانی بجو  4595
  • حاصل آن شه نیک او را می‌نواخت  ** او از آن خورشید چون مه می‌گداخت 
  • آن گداز عاشقان باشد نمو  ** هم‌چو مه اندر گدازش تازه‌رو 
  • جمله رنجوران دوا دارند امید  ** نالد این رنجور کم افزون کنید 
  • خوش‌تر از این سم ندیدم شربتی  ** زین مرض خوش‌تر نباشد صحتی 
  • زین گنه بهتر نباشد طاعتی  ** سالها نسبت بدین دم ساعتی  4600
  • مدتی بد پیش این شه زین نسق  ** دل کباب و جان نهاده بر طبق 
  • گفت شه از هر کسی یک سر برید  ** من ز شه هر لحظه قربانم جدید 
  • من فقیرم از زر از سر محتشم  ** صد هزاران سر خلف دارد سرم 
  • با دو پا در عشق نتوان تاختن  ** با یکی سر عشق نتوان باختن 
  • هر کسی را خود دو پا و یک‌سرست  ** با هزاران پا و سر تن نادرست  4605
  • زین سبب هنگامه‌ها شد کل هدر  ** هست این هنگامه هر دم گرم‌تر 
  • معدن گرمیست اندر لامکان  ** هفت دوزخ از شرارش یک دخان 
  • در بیان آنک دوزخ گوید کی قنطره‌ی صراط بر سر اوست ای مومن از صراط زودتر بگذر زود بشتاب تا عظمت نور تو آتش ما را نکشد جز یا مومن فان نورک اطفاء ناری 
  • زآتش عاشق ازین رو ای صفی  ** می‌شود دوزخ ضعیف و منطقی 
  • گویدش بگذر سبک ای محتشم  ** ورنه ز آتش‌های تو مرد آتشم 
  • کفر که کبریت دوزخ اوست و بس  ** بین که می‌پخساند او را این نفس  4610
  • زود کبریت بدین سودا سپار  ** تا نه دوزخ بر تو تازد نه شرار 
  • گویدش جنت گذر کن هم‌چو باد  ** ورنه گردد هر چه من دارم کساد 
  • که تو صاحب‌خرمنی من خوشه‌چین  ** من بتی‌ام تو ولایت‌های چین 
  • هست لرزان زو جحیم و هم جنان  ** نه مر این را نه مر آن را زو امان 
  • رفت عمرش چاره را فرصت نیافت  ** صبر بس سوزان بدت وجان بر نتافت  4615
  • مدتی دندان‌کنان این می‌کشید  ** نارسیده عمر او آخر رسید 
  • صورت معشوق زو شد در نهفت  ** رفت و شد با معنی معشوق جفت 
  • گفت لبسش گر ز شعر و ششترست  ** اعتناق بی‌حجابش خوشترست 
  • من شدم عریان ز تن او از خیال  ** می‌خرامم در نهایات الوصال