English    Türkçe    فارسی   

6
4801-4850

  • گفت روزی کشتیی بر موج تیز  ** من شکستم ز امر تا شد ریز ریز 
  • پس بگفتی قبض کن جان همه  ** جز زنی و غیر طفلی زان رمه 
  • هر دو بر یک تخته‌ای در ماندند  ** تخته را آن موج‌ها می‌راندند 
  • باز گفتی جان مادر قبض کن  ** طفل را بگذار تنها ز امر کن 
  • چون ز مادر بسکلیدم طفل را  ** خود تو می‌دانی چه تلخ آمد مرا  4805
  • بس بدیدم دود ماتم‌های زفت  ** تلخی آن طفل از فکرم نرفت 
  • گفت حق آن طفل را از فضل خویش  ** موج را گفتم فکن در بیشه‌ایش 
  • بیشه‌ای پر سوسن و ریحان و گل  ** پر درخت میوه‌دار خوش‌اکل 
  • چشمه‌های آب شیرین زلال  ** پروریدم طفل را با صد دلال 
  • صد هزاران مرغ مطرب خوش‌صدا  ** اندر آن روضه فکنده صد نوا  4810
  • پسترش کردم ز برگ نسترن  ** کرده او را آمن از صدمه‌ی فتن 
  • گفته من خورشید را کو را مگز  ** باد را گفته برو آهسته وز 
  • ابر را گفته برو باران مریز  ** برق را گفته برو مگرای تیز 
  • زین چمن ای دی مبران اعتدال  ** پنجه ای بهمن برین روضه ممال 
  • کرامات شیخ شیبان راعی قدس الله روحه العزیز 
  • هم‌چو آن شیبان که از گرگ عنید  ** وقت جمعه بر رعا خط می‌کشید  4815
  • تا برون ناید از آن خط گوسفند  ** نه در آید گرگ و دزد با گزند 
  • بر مثال دایره‌ی تعویذ هود  ** که اندر آن صرصر امان آل بود 
  • هشت روزی اندرین خط تن زنید  ** وز برون مثله تماشا می‌کنید 
  • بر هوا بردی فکندی بر حجر  ** تا دریدی لحم و عظم از هم‌دگر 
  • یک گره را بر هوا درهم زدی  ** تا چو خشخاش استخوان ریزان شدی  4820
  • آن سیاست را که لرزید آسمان  ** مثنوی اندر نگنجد شرح آن 
  • گر به طبع این می‌کنی ای باد سرد  ** گرد خط و دایره‌ی آن هود گرد 
  • ای طبیعی فوق طبع این ملک بین  ** یا بیا و محو کن از مصحف این 
  • مقریان را منع کن بندی بنه  ** یا معلم را به مال و سهم ده 
  • عاجزی و خیره کن عجز از کجاست  ** عجز تو تابی از آن روز جزاست  4825
  • عجزها داری تو در پیش ای لجوج  ** وقت شد پنهانیان را نک خروج 
  • خرم آن کین عجز و حیرت قوت اوست  ** در دو عالم خفته اندر ظل دوست 
  • هم در آخر عجز خود را او بدید  ** مرده شد دین عجایز را گزید 
  • چون زلیخا یوسفش بر وی بتافت  ** از عجوزی در جوانی راه یافت 
  • زندگی در مردن و در محنتست  ** آب حیوان در درون ظلمتست  4830
  • رجوع کردن به قصه‌ی پروردن حق تعالی نمرود را بی‌واسطه‌ی مادر و دایه در طفلی 
  • حاصل آن روضه چو باغ عارفان  ** از سموم صرصر آمد در امان 
  • یک پلنگی طفلکان نو زاده بود  ** گفتم او را شیر ده طاعت نمود 
  • پس بدادش شیر و خدمتهاش کرد  ** تا که بالغ گشت و زفت و شیرمرد 
  • چون فطامش شد بگفتم با پری  ** تا در آموزید نطق و داوری 
  • پرورش دادم مر او را زان چمن  ** کی بگفت اندر بگنجد فن من  4835
  • داده من ایوب را مهر پدر  ** بهر مهمانی کرمان بی‌ضرر 
  • داده کرمان را برو مهر ولد  ** بر پدر من اینت قدرت اینت ید 
  • مادران را داب من آموختم  ** چون بود لطفی که من افروختم 
  • صد عنایت کردم و صد رابطه  ** تا ببیند لطف من بی‌واسطه 
  • تا نباشد از سبب در کش‌مکش  ** تا بود هر استعانت از منش  4840
  • ورنه تا خود هیچ عذری نبودش  ** شکوتی نبود ز هر یار بدش 
  • این حضانه دید با صد رابطه  ** که بپروردم ورا بی‌واسطه 
  • شکر او آن بود ای بنده‌ی جلیل  ** که شد او نمرود و سوزنده‌ی خلیل 
  • هم‌چنان کین شاه‌زاده شکر شاه  ** کرد استکبار و استکثار جاه 
  • که چرا من تابع غیری شوم  ** چونک صاحب ملک و اقبال نوم  4845
  • لطف‌های شه که ذکر آن گذشت  ** از تجبر بر دلش پوشیده گشت 
  • هم‌چنان نمرود آن الطاف را  ** زیر پا بنهاد از جهل و عمی 
  • این زمان کافر شد و ره می‌زند  ** کبر و دعوی خدایی می‌کند 
  • رفته سوی آسمان با جلال  ** با سه کرکس تا کند با من قتال 
  • صد هزاران طفل بی‌تلویم را  ** کشته تا یابد وی ابراهیم را  4850