English    Türkçe    فارسی   

6
634-683

  • گر جهان پر شد ز نور آفتاب  ** کی بود خوار آن تف خوش‌التهاب 
  • لیک با این جمله بالاتر خرام  ** چونک ارض الله واسع بود و رام  635
  • گرچه این مستی چو باز اشهبست  ** برتر از وی در زمین قدس هست 
  • رو سرافیلی شو اندر امتیاز  ** در دمنده‌ی روح و مست و مست‌ساز 
  • مست را چون دل مزاح اندیشه شد  ** این ندانم و آن ندانم پیشه شد 
  • این ندانم وان ندانم بهر چیست  ** تا بگویی آنک می‌دانیم کیست 
  • نفی بهر ثبت باشد در سخن  ** نفی بگذار و ز ثبت آغاز کن  640
  • نیست این و نیست آن هین واگذار  ** آنک آن هستست آن را پیش آر 
  • نفی بگذار و همان هستی پرست  ** این در آموز ای پدر زان ترک مست 
  • استدعاء امیر ترک مخمور مطرب را بوقت صبوح و تفسیر این حدیث کی ان لله تعالی شرابا اعده لاولیائه اذا شربوا سکروا و اذا سکروا طابوا الی آخر الحدیث می در خم اسرار بدان می‌جوشد تا هر که مجردست از آن می نوشد قال الله تعالی ان الابرار یشربون این می که تو می‌خوری حرامست ما می نخوریم جز حلالی «جهد کن تا ز نیست هست شوی وز شراب خدای مست شوی» 
  • اعجمی ترکی سحر آگاه شد  ** وز خمار خمر مطرب‌خواه شد 
  • مطرب جان مونس مستان بود  ** نقل و قوت و قوت مست آن بود 
  • مطرب ایشان را سوی مستی کشید  ** باز مستی از دم مطرب چشید  645
  • آن شراب حق بدان مطرب برد  ** وین شراب تن ازین مطرب چرد 
  • هر دو گر یک نام دارد در سخن  ** لیک شتان این حسن تا آن حسن 
  • اشتباهی هست لفظی در بیان  ** لیک خود کو آسمان تا ریسمان 
  • اشتراک لفظ دایم ره‌زنست  ** اشتراک گبر و مؤمن در تنست 
  • جسمها چون کوزه‌های بسته‌سر  ** تا که در هر کوزه چه بود آن نگر  650
  • کوزه‌ی آن تن پر از آب حیات  ** کوزه‌ی این تن پر از زهر ممات 
  • گر به مظروفش نظر داری شهی  ** ور به ظرفش بنگری تو گم‌رهی 
  • لفظ را ماننده‌ی این جسم دان  ** معنیش را در درون مانند جان 
  • دیده‌ی تن دایما تن‌بین بود  ** دیده‌ی جان جان پر فن بین بود 
  • پس ز نقش لفظهای مثنوی  ** صورتی ضالست و هادی معنوی  655
  • در نبی فرمود کین قرآن ز دل  ** هادی بعضی و بعضی را مضل 
  • الله الله چونک عارف گفت می  ** پیش عارف کی بود معدوم شی 
  • فهم تو چون باده‌ی شیطان بود  ** کی ترا وهم می رحمان بود 
  • این دو انبازند مطرب با شراب  ** این بدان و آن بدین آرد شتاب 
  • پر خماران از دم مطرب چرند  ** مطربانشان سوی میخانه برند  660
  • آن سر میدان و این پایان اوست  ** دل شده چون گوی در چوگان اوست 
  • در سر آنچ هست گوش آنجا رود  ** در سر ار صفراست آن سودا شود 
  • بعد از آن این دو به بیهوشی روند  ** والد و مولود آن‌جا یک شوند 
  • چونک کردند آشتی شادی و درد  ** مطربان را ترک ما بیدار کرد 
  • مطرب آغازید بیتی خوابناک  ** که انلنی الکاس یا من لا اراک  665
  • انت وجهی لا عجب ان لا اراه  ** غایة القرب حجاب الاشتباه 
  • انت عقلی لا عجب ان لم ارک  ** من وفور الالتباس المشتبک 
  • جت اقرب انت من حبل الورید  ** کم اقل یا یا نداء للبعید 
  • بل اغالطهم انادی فی القفار  ** کی اکتم من معی مومن اغار 
  • در آمدن ضریر در خانه‌ی مصطفی علیه‌السلام و گریختن عایشه رضی الله عنها از پیش ضریر و گفتن رسول علیه‌السلام کی چه می‌گریزی او ترا نمی‌بیند و جواب دادن عایشه رضی الله عنها رسول را صلی الله علیه و سلم 
  • اندر آمد پیش پیغامبر ضریر  ** کای نوابخش تنور هر خمیر  670
  • ای تو میر آب و من مستسقیم  ** مستغاث المستغاث ای ساقیم 
  • چون در آمد آن ضریر از در شتاب  ** عایشه بگریخت بهر احتجاب 
  • زانک واقف بود آن خاتون پاک  ** از غیوری رسول رشکناک 
  • هر که زیباتر بود رشکش فزون  ** زانک رشک از ناز خیزد یا بنون 
  • گنده‌پیران شوی را قما دهند  ** چونک از زشتی و پیری آگهند  675
  • چون جمال احمدی در هر دو کون  ** کی بدست ای فر یزدانیش عون 
  • نازهای هر دو کون او را رسد  ** غیرت آن خورشید صدتو را رسد 
  • که در افکندم به کیوان گوی را  ** در کشید ای اختران هم روی را 
  • در شعاع بی‌نظیرم لا شوید  ** ورنه پیش نور نم رسوا شوید 
  • از کرم من هر شبی غایب شوم  ** کی روم الا نمایم که روم  680
  • تا شما بی من شبی خفاش‌وار  ** پر زنان پرید گرد این مطار 
  • هم‌چو طاووسان پری عرضه کنید  ** باز مست و سرکش و معجب شوید 
  • ننگرید آن پای خود را زشت‌ساز  ** هم‌چو چارق کو بود شمع ایاز