English    Türkçe    فارسی   

4
2851-2860

  • من یقین دارم نشانش آن بود ** مر یقین‌دان را که در آتش رود
  • I possess the certainty: for him that hath certain knowledge the token thereof is that he will go into the fire.
  • در زبان می‌ناید آن حجت بدان ** هم‌چو حال سر عشق عاشقان
  • Like the inmost feelings of love in lovers, that proof, (you must) know, does not come (to utterance) on the tongue.
  • نیست پیدا سر گفت و گوی من ** جز که زردی و نزاری روی من
  • The inmost meaning of my words is not apparent, except (in) the pallor and haggardness of my face.
  • اشک و خون بر رخ روانه می‌دود ** حجت حسن و جمالش می‌شود
  • Tears and blood roll on my cheeks and become the proof of His (the Beloved's) comeliness and beauty.’
  • گفت من اینها ندانم حجتی ** که بود در پیش عامه آیتی 2855
  • He (the philosopher) replied, ‘I do not deem these things to be such a proof as would be a manifest sign to the vulgar.’
  • گفت چون قلبی و نقدی دم زنند ** که تو قلبی من تکویم ارجمند
  • He (the other) said, ‘When a base and a genuine coin boast, saying (to each other), “Thou art base; I am good and valuable,”
  • هست آتش امتحان آخرین ** کاندر آتش در فتند این دو قرین
  • Fire is the final test: (the test is) that these two rivals should be dropped into the fire.
  • عام و خاص از حالشان عالم شوند ** از گمان و شک سوی ایقان روند
  • (Then) the vulgar and the elect will become acquainted with their (real) state and will advance from opinion and doubt to certain knowledge.
  • آب و آتش آمد ای جان امتحان ** نقد و قلبی را که آن باشد نهان
  • Water and fire, O (dear) soul, are the test for the pure and the base coin that is hidden.
  • تا من و تو هر دو در آتش رویم ** حجت باقی حیرانان شویم 2860
  • Let me and thee, both of us, go into the fire and become a lasting proof for the perplexed.