English    Türkçe    فارسی   

1
1013-1022

  • نام و ناموس ملک را در شکست ** کوری آن کس که در حق درشک است‌‌
  • زاهد چندین هزاران ساله را ** پوز بندی ساخت آن گوساله را
  • تا نتاند شیر علم دین کشید ** تا نگردد گرد آن قصر مشید 1015
  • علمهای اهل حس شد پوز بند ** تا نگیرد شیر ز آن علم بلند
  • قطره‌‌ی دل را یکی گوهر فتاد ** کان به دریاها و گردونها نداد
  • چند صورت آخر ای صورت پرست ** جان بی‌‌معنیت از صورت نرست‌‌
  • گر به صورت آدمی انسان بدی ** احمد و بو جهل خود یکسان بدی‌‌
  • نقش بر دیوار مثل آدم است ** بنگر از صورت چه چیز او کم است‌‌ 1020
  • جان کم است آن صورت با تاب را ** رو بجو آن گوهر کمیاب را
  • شد سر شیران عالم جمله پست ** چون سگ اصحاب را دادند دست‌‌