English    Türkçe    فارسی   

1
1021-1030

  • جان کم است آن صورت با تاب را ** رو بجو آن گوهر کمیاب را
  • شد سر شیران عالم جمله پست ** چون سگ اصحاب را دادند دست‌‌
  • چه زیان استش از آن نقش نفور ** چون که جانش غرق شد در بحر نور
  • وصف صورت نیست اندر خامه‌‌ها ** عالم و عادل بود در نامه‌‌ها
  • عالم و عادل همه معنی است بس ** کش نیابی در مکان و پیش و پس‌‌ 1025
  • می‌‌زند بر تن ز سوی لامکان ** می‌‌نگنجد در فلک خورشید جان‌‌
  • ذکر دانش خرگوش و بیان فضیلت و منافع دانستن‌‌
  • این سخن پایان ندارد هوش دار ** گوش سوی قصه‌‌ی خرگوش دار
  • گوش خر بفروش و دیگر گوش خر ** کاین سخن را در نیابد گوش خر
  • رو تو روبه بازی خرگوش بین ** مکر و شیر اندازی خرگوش بین‌‌
  • خاتم ملک سلیمان است علم ** جمله عالم صورت و جان است علم‌‌ 1030