English    Türkçe    فارسی   

1
1120-1129

  • جان ز پیدایی و نزدیکی است گم ** چون شکم پر آب و لب خشکی چو خم‌‌ 1120
  • کی ببینی سرخ و سبز و فور را ** تا نبینی پیش از این سه نور را
  • لیک چون در رنگ گم شد هوش تو ** شد ز نور آن رنگها رو پوش تو
  • چون که شب آن رنگها مستور بود ** پس بدیدی دید رنگ از نور بود
  • نیست دید رنگ بی‌‌نور برون ** همچنین رنگ خیال اندرون‌‌
  • این برون از آفتاب و از سها ** و اندرون از عکس انوار علی‌‌ 1125
  • نور نور چشم خود نور دل است ** نور چشم از نور دلها حاصل است‌‌
  • باز نور نور دل نور خداست ** کاو ز نور عقل و حس پاک و جداست‌‌
  • شب نبد نوری ندیدی رنگها ** پس به ضد نور پیدا شد ترا
  • دیدن نور است آن گه دید رنگ ** وین به ضد نور دانی بی‌‌درنگ‌‌