English    Türkçe    فارسی   

1
1276-1285

  • این خود اجزایند کلیات از او ** زرد کرده رنگ و فاسد کرده بو
  • تا جهان گه صابر است و گه شکور ** بوستان گه حله پوشد گاه عور
  • آفتابی کاو بر آید نارگون ** ساعتی دیگر شود او سر نگون‌‌
  • اختران تافته بر چار طاق ** لحظه لحظه مبتلای احتراق‌‌
  • ماه کاو افزود ز اختر در جمال ** شد ز رنج دق او همچون خیال‌‌ 1280
  • این زمین با سکون با ادب ** اندر آرد زلزله‌‌ش در لرز تب‌‌
  • ای بسا که زین بلای مرده‌‌ریگ ** گشته است اندر جهان او خرد و ریگ‌‌
  • این هوا با روح آمد مقترن ** چون قضا آید وبا گشت و عفن‌‌
  • آب خوش کاو روح را همشیره شد ** در غدیری زرد و تلخ و تیره شد
  • آتشی کاو باد دارد در بروت ** هم یکی بادی بر او خواند یموت‌‌ 1285