English    Türkçe    فارسی   

1
1392-1401

  • قوم گفتندش که او را قصر نیست ** مر عمر را قصر، جان روشنی است‌‌
  • گر چه از میری و را آوازه‌‌ای است ** همچو درویشان مر او را کازه‌‌ای است‌‌
  • ای برادر چون ببینی قصر او ** چون که در چشم دلت رسته ست مو
  • چشم دل از مو و علت پاک آر ** و آن گهان دیدار قصرش چشم دار 1395
  • هر که را هست از هوسها جان پاک ** زود بیند حضرت و ایوان پاک‌‌
  • چون محمد پاک شد زین نار و دود ** هر کجا رو کرد وجه الله بود
  • چون رفیقی وسوسه‌‌ی بد خواه را ** کی بدانی ثم وجه الله را
  • هر که را باشد ز سینه فتح باب ** او ز هر شهری ببیند آفتاب‌‌
  • حق پدید است از میان دیگران ** همچو ماه اندر میان اختران‌‌ 1400
  • دو سر انگشت بر دو چشم نه ** هیچ بینی از جهان انصاف ده‌‌