English    Türkçe    فارسی   

1
142-151

  • فتنه و آشوب و خون‌‌ریزی مجوی ** بیش از این از شمس تبریزی مگوی‌‌
  • این ندارد آخر از آغاز گوی ** رو تمام این حکایت باز گوی‌‌
  • خلوت طلبیدن آن ولی از پادشاه جهت دریافتن رنج کنیزک‌‌
  • گفت ای شه خلوتی کن خانه را ** دور کن هم خویش و هم بیگانه را
  • کس ندارد گوش در دهلیزها ** تا بپرسم زین کنیزک چیزها 145
  • خانه خالی ماند و یک دیار نی ** جز طبیب و جز همان بیمار نی‌‌
  • نرم نرمک گفت شهر تو کجاست ** که علاج اهل هر شهری جداست‌‌
  • و اندر آن شهر از قرابت کیستت ** خویشی و پیوستگی با چیستت‌‌
  • دست بر نبضش نهاد و یک به یک ** باز می‌‌پرسید از جور فلک‌‌
  • چون کسی را خار در پایش جهد ** پای خود را بر سر زانو نهد 150
  • وز سر سوزن همی‌‌جوید سرش ** ور نیابد می‌‌کند با لب ترش‌‌