English    Türkçe    فارسی   

1
157-166

  • آن حکیم خارچین استاد بود ** دست می‌‌زد جا به جا می‌‌آزمود
  • ز ان کنیزک بر طریق داستان ** باز می‌‌پرسید حال دوستان‌‌
  • با حکیم او قصه‌‌ها می‌‌گفت فاش ** از مقام و خاجگان و شهر تاش‌‌
  • سوی قصه گفتنش می‌‌داشت گوش ** سوی نبض و جستنش می‌‌داشت هوش‌‌ 160
  • تا که نبض از نام کی گردد جهان ** او بود مقصود جانش در جهان‌‌ا ن‌‌
  • دوستان شهر او را بر شمرد ** بعد از آن شهری دگر را نام برد
  • گفت چون بیرون شدی از شهر خویش ** در کدامین شهر بوده ستی تو بیش‌‌
  • نام شهری گفت وز آن هم در گذشت ** رنگ روی و نبض او دیگر نگشت‌‌
  • خواجگان و شهرها را یک به یک ** باز گفت از جای و از نان و نمک‌‌ 165
  • شهر شهر و خانه خانه قصه کرد ** نی رگش جنبید و نی رخ گشت زرد