English    Türkçe    فارسی   

1
1789-1798

  • این همه هست و بیا ای امر کن ** ای منزه از بیان و از سخن‌‌
  • جسم جسمانه تواند دیدنت ** در خیال آرد غم و خندیدنت‌‌ 1790
  • دل که او بسته‌‌ی غم و خندیدن است ** تو مگو کاو لایق آن دیدن است‌‌
  • آن که او بسته‌‌ی غم و خنده بود ** او بدین دو عاریت زنده بود
  • باغ سبز عشق کاو بی‌‌منتهاست ** جز غم و شادی در او بس میوه‌‌هاست‌‌
  • عاشقی زین هر دو حالت برتر است ** بی‌‌بهار و بی‌‌خزان سبز و تر است‌‌
  • ده زکات روی خوب ای خوب رو ** شرح جان شرحه شرحه باز گو 1795
  • کز کرشم غمزه‌‌ی غمازه‌‌ای ** بر دلم بنهاد داغی تازه‌‌ای‌‌
  • من حلالش کردم از خونم بریخت ** من همی‌‌گفتم حلال او می‌‌گریخت‌‌
  • چون گریزانی ز ناله‌‌ی خاکیان ** غم چه ریزی بر دل غمناکیان‌‌