English    Türkçe    فارسی   

1
1837-1846

  • دشمنان او را ز غیرت می‌‌درند ** دوستان هم روزگارش می‌‌برند
  • آن که غافل بود از کشت بهار ** او چه داند قیمت این روزگار
  • در پناه لطف حق باید گریخت ** کاو هزاران لطف بر ارواح ریخت‌‌
  • تا پناهی یابی آن گه چون پناه ** آب و آتش مر ترا گردد سپاه‌‌ 1840
  • نوح و موسی را نه دریا یار شد ** نه بر اعداشان به کین قهار شد
  • آتش ابراهیم را نی قلعه بود ** تا بر آورد از دل نمرود دود
  • کوه یحیی را نه سوی خویش خواند ** قاصدانش را به زخم سنگ راند
  • گفت ای یحیی بیا در من گریز ** تا پناهت باشم از شمشیر تیز
  • وداع کردن طوطی خواجه را و پریدن‌‌
  • یک دو پندش داد طوطی بی‌‌نفاق ** بعد از آن گفتش سلام الفراق‌‌ 1845
  • خواجه گفتش فی أمان الله برو ** مر مرا اکنون نمودی راه نو