English    Türkçe    فارسی   

1
184-193

  • مرد زرگر را بخوان ز ان شهر دور ** با زر و خلعت بده او را غرور
  • فرستادن پادشاه رسولان به سمرقند به آوردن زرگر
  • شه فرستاد آن طرف یک دو رسول ** حاذقان و کافیان بس عدول‌‌ 185
  • تا سمرقند آمدند آن دو امیر ** پیش آن زرگر ز شاهنشه بشیر
  • کای لطیف استاد کامل معرفت ** فاش اندر شهرها از تو صفت‌‌
  • نک فلان شه از برای زرگری ** اختیارت کرد زیرا مهتری‌‌
  • اینک این خلعت بگیر و زر و سیم ** چون بیایی خاص باشی و ندیم‌‌
  • مرد مال و خلعت بسیار دید ** غره شد از شهر و فرزندان برید 190
  • اندر آمد شادمان در راه مرد ** بی‌‌خبر کان شاه قصد جانش کرد
  • اسب تازی بر نشست و شاد تاخت ** خونبهای خویش را خلعت شناخت‌‌
  • ای شده اندر سفر با صد رضا ** خود به پای خویش تا سوء القضا