English    Türkçe    فارسی   

1
1853-1862

  • او چو بیند خلق را سر مست خویش ** از تکبر می‌‌رود از دست خویش‌‌
  • او نداند که هزاران را چو او ** دیو افکنده ست اندر آب جو
  • لطف و سالوس جهان خوش لقمه‌‌ای است ** کمترش خور کان پر آتش لقمه‌‌ای است‌‌ 1855
  • آتشش پنهان و ذوقش آشکار ** دود او ظاهر شود پایان کار
  • تو مگو آن مدح را من کی خورم ** از طمع می‌‌گوید او پی می‌‌برم‌‌
  • مادحت گر هجو گوید بر ملا ** روزها سوزد دلت ز آن سوزها
  • گر چه دانی کاو ز حرمان گفت آن ** کان طمع که داشت از تو شد زیان‌‌
  • آن اثر می‌‌ماندت در اندرون ** در مدیح این حالتت هست آزمون‌‌ 1860
  • آن اثر هم روزها باقی بود ** مایه‌‌ی کبر و خداع جان شود
  • لیک ننماید چو شیرین است مدح ** بد نماید ز آن که تلخ افتاد قدح‌‌