-
باغ دل را سبز و تر و تازه بین ** پر ز غنچهی ورد و سرو و یاسمین
- Behold the garden of the heart, green and moist and fresh, full f buds and roses and ctpresses and jasmines;
-
ز انبهی برگ پنهان گشته شاخ ** ز انبهی گل نهان صحرا و کاخ
- Boughs hidden by the multitude of leaves, vast plain and high palace hidden by the multitude of flowers.
-
این سخنهایی که از عقل کل است ** بوی آن گلزار و سرو و سنبل است
- These words, which are from Universal Reason, are the scent of those flowers and cypresses and hyacinths.
-
بوی گل دیدی که آن جا گل نبود ** جوش مل دیدی که آن جا مل نبود 1900
- Didst thou (ever) smell the scent of a rose where no rose was? Didst thou (ever) see the foaming of wine where no wine was?
-
بو قلاووز است و رهبر مر ترا ** میبرد تا خلد و کوثر مر ترا
- The scent is thy guide and conducts thee on thy way: it will bring thee to Eden and Kawthar.
-
بو دوای چشم باشد نور ساز ** شد ز بویی دیدهی یعقوب باز
- The scent is a remedy for the (sightless) eye; (it is) light-making: the eye of Jacob was opened by a scent.
-
بوی بد مر دیده را تاری کند ** بوی یوسف دیده را یاری کند
- The foul scent darkens the eye, the scent of Joseph succours the eye.
-
تو که یوسف نیستی یعقوب باش ** همچو او با گریه و آشوب باش
- Thou who art not a Joseph, be a Jacob: be (familiar), like him, with weeping and sore distress.
-
بشنو این پند از حکیم غزنوی ** تا بیابی در تن کهنه نوی 1905
- Hearken to this counsel from the Sage of Ghazna, that thou mayst feel freshness in thy old body:
-
ناز را رویی بباید همچو ورد ** چون نداری گرد بد خویی مگرد
- “Disdain needs a face like the rose; when thou hast not (such a face), do not indulge in ill-temper.