English    Türkçe    فارسی   

1
1959-1968

  • ور نه خود أشفقن منها چون بدی ** گرنه از بیمش دل که خون شدی‌‌
  • دوش دیگر لون این می‌‌داد دست ** لقمه‌‌ی چندی در آمد ره ببست‌‌ 1960
  • بهر لقمه گشته لقمانی گرو ** وقت لقمان است ای لقمه برو
  • از هوای لقمه‌‌ی این خار خار ** از کف لقمان همی‌‌جویید خار
  • در کف او خار و سایه‌‌ش نیز نیست ** لیکتان از حرص آن تمییز نیست‌‌
  • خار دان آن را که خرما دیده‌‌ای ** ز آن که بس نان کور و بس نادیده‌‌ای‌‌
  • جان لقمان که گلستان خداست ** پای جانش خسته‌‌ی خاری چراست‌‌ 1965
  • اشتر آمد این وجود خار خوار ** مصطفی زادی بر این اشتر سوار
  • اشترا تنگ گلی بر پشت تست ** کز نسیمش در تو صد گلزار رست‌‌
  • میل تو سوی مغیلان است و ریگ ** تا چه گل چینی ز خار مرده‌‌ریگ‌‌