English    Türkçe    فارسی   

1
1992-2001

  • عشق و جان هر دو نهانند و ستیر ** گر عروسش خوانده‌‌ام عیبی مگیر
  • از ملولی یار خامش کردمی ** گر همو مهلت بدادی یک دمی‌‌
  • لیک می‌‌گوید بگو هین عیب نیست ** جز تقاضای قضای غیب نیست‌‌
  • عیب باشد کاو نبیند جز که عیب ** عیب کی بیند روان پاک غیب‌‌ 1995
  • عیب شد نسبت به مخلوق جهول ** نی به نسبت با خداوند قبول‌‌
  • کفر هم نسبت به خالق حکمت است ** چون به ما نسبت کنی کفر آفت است‌‌
  • ور یکی عیبی بود با صد حیات ** بر مثال چوب باشد در نبات‌‌
  • در ترازو هر دو را یکسان کشند ** ز آن که آن هر دو چو جسم و جان خوشند
  • پس بزرگان این نگفتند از گزاف ** جسم پاکان عین جان افتاد صاف‌‌ 2000
  • گفتشان و نفسشان و نقششان ** جمله جان مطلق آمد بی‌‌نشان‌‌