English    Türkçe    فارسی   

1
2267-2276

  • چون و را نوری نبود اندر قران ** نور کی یابند از وی دیگران‌‌
  • همچو اعمش کو کند داروی چشم ** چه کشد در چشمها الا که یشم‌‌
  • حال ما این است در فقر و عنا ** هیچ مهمانی مبا مغرور ما
  • قحط ده سال ار ندیدی در صور ** چشمها بگشا و اندر ما نگر 2270
  • ظاهر ما چون درون مدعی ** در دلش ظلمت زبانش شعشعی‌‌
  • از خدا بویی نه او را نی اثر ** دعویش افزون ز شیث و بو البشر
  • دیو ننموده و را هم نقش خویش ** او همی‌‌گوید ز ابدالیم و بیش‌‌
  • حرف درویشان بدزدیده بسی ** تا گمان آید که هست او خود کسی‌‌
  • خرده گیرد در سخن بر بایزید ** ننگ دارد از درون او یزید 2275
  • بی‌‌نوا از نان و خوان آسمان ** پیش او ننداخت حق یک استخوان‌‌