English    Türkçe    فارسی   

1
2323-2332

  • تو مخوانم جفت، کمتر زن بغل ** جفت انصافم نیم جفت دغل‌‌
  • چون قدم با میر و با بگ می‌‌زنی ** چون ملخ را در هوا رگ می‌‌زنی‌‌
  • با سگان زین استخوان در چالشی ** چون نی اشکم تهی در نالشی‌‌ 2325
  • سوی من منگر به خواری سست سست ** تا نگویم آن چه در رگهای تست‌‌
  • عقل خود را از من افزون دیده‌‌ای ** مر من کم عقل را چون دیده‌‌ای‌‌
  • همچو گرگ غافل اندر ما مجه ** ای ز ننگ عقل تو بی‌‌عقل به‌‌
  • چون که عقل تو عقیله‌‌ی مردم است ** آن نه عقل است آن که مار و کژدم است‌‌
  • خصم ظلم و مکر تو الله باد ** فضل و عقل تو ز ما کوتاه باد 2330
  • هم تو ماری هم فسون‌‌گر ای عجب ** مارگیر و ماری ای ننگ عرب‌‌
  • زاغ اگر زشتی خود بشناختی ** همچو برف از درد و غم بگداختی‌‌