English    Türkçe    فارسی   

1
2332-2341

  • زاغ اگر زشتی خود بشناختی ** همچو برف از درد و غم بگداختی‌‌
  • مرد افسونگر بخواند چون عدو ** او فسون بر مار و مار افسون بر او
  • گر نبودی دام او افسون مار ** کی فسون مار را گشتی شکار
  • مرد افسونگر ز حرص کسب و کار ** در نیابد آن زمان افسون مار 2335
  • مار گوید ای فسون‌‌گر هین و هین ** آن خود دیدی فسون من ببین‌‌
  • تو به نام حق فریبی مر مرا ** تا کنی رسوای شور و شر مرا
  • نام حقم بست نه آن رای تو ** نام حق را دام کردی وای تو
  • نام حق بستاند از تو داد من ** من به نام حق سپردم جان و تن‌‌
  • یا به زخم من رگ جانت برد ** یا که همچون من به زندانت برد 2340
  • زن از این گونه خشن گفتارها ** خواند بر شوی جوان طومارها
  • نصیحت کردن مرد مر زن را که در فقیران به خواری منگر و در کار حق به گمان کمال نگر و طعنه مزن بر فقر و فقیران به خیال و گمان بی‌‌نوایی خویشتن‌‌