-
ای دوای نخوت و ناموس ما ** ای تو افلاطون و جالینوس ما
- The remedy of our pride and vainglory, our Plato and our Galen!
-
جسم خاک از عشق بر افلاک شد ** کوه در رقص آمد و چالاک شد 25
- Through Love the earthly body soared to the skies: the mountain began to dance and became nimble.
-
عشق جان طور آمد عاشقا ** طور مست و خر موسی صاعقا
- Love inspired Mount Sinai, O lover, (so that) Sinai (was made) drunken and Moses fell in a swoon.
-
با لب دمساز خود گر جفتمی ** همچو نی من گفتنیها گفتمی
- Were I joined to the lip of one in accord with me, I too, like the reed, would tell all that may be told;
-
هر که او از هم زبانی شد جدا ** بیزبان شد گر چه دارد صد نوا
- (But) whoever is parted from one who speaks his language becomes dumb, though he have a hundred songs.
-
چون که گل رفت و گلستان در گذشت ** نشنوی ز ان پس ز بلبل سر گذشت
- When the rose is gone and the garden faded, thou wilt hear no more the nightingale's story.
-
جمله معشوق است و عاشق پردهای ** زنده معشوق است و عاشق مردهای 30
- The Beloved is all and the lover (but) a veil; the Beloved is living and the lover a dead thing.
-
چون نباشد عشق را پروای او ** او چو مرغی ماند بیپر، وای او
- When Love hath no care for him, he is left as a bird without wings. Alas for him then!
-
من چگونه هوش دارم پیش و پس ** چون نباشد نور یارم پیش و پس
- How should I have consciousness (of aught) before or behind when the light of my Beloved is not before me and behind?
-
عشق خواهد کاین سخن بیرون بود ** آینه غماز نبود چون بود
- Love wills that this Word should be shown forth: if the mirror does not reflect, how is that?