English    Türkçe    فارسی   

1
2699-2708

  • پس گواهی بایدم بر مفلسی ** تا شهم رحمی کند یا مونسی‌‌
  • تو گواهی غیر گفت‌‌وگو و رنگ ** وانما تا رحم آرد شاه شنگ‌‌ 2700
  • کاین گواهی که ز گفت و رنگ بد ** نزد آن قاضی القضاة آن جرح شد
  • صدق می‌‌خواهد گواه حال او ** تا بتابد نور او بی‌‌قال او
  • هدیه بردن عرب سبوی آب باران از میان بادیه سوی بغداد به نزد خلیفه بر پنداشت آن که آن جا هم قحط آب است‌‌
  • گفت زن صدق آن بود کز بود خویش ** پاک برخیزی تو از مجهود خویش‌‌
  • آب باران است ما را در سبو ** ملکت و سرمایه و اسباب تو
  • این سبوی آب را بردار و رو ** هدیه ساز و پیش شاهنشاه شو 2705
  • گو که ما را غیر این اسباب نیست ** در مفازه هیچ به زین آب نیست‌‌
  • گر خزینه‌‌ش پر متاع فاخر است ** این چنین آبش نباشد نادر است‌‌
  • چیست آن کوزه تن محصور ما ** اندر او آب حواس شور ما